1.جذب ثروت :
روزی در یک سخنرانی درباره خوشبختی شرکت کرده بودم.می دانستم سخنران عملآ برای ده سال ورشکست بوده است.می خواستم بدانم چه چیزی برای گفتن دارد.او بسیار خوب صحبت می کرد.بدون شک عده ای از حضار از صحبت های او استفاده کردند،ولی خود او از آنچه یاد می داد سودی نبرده بود.من،خود را معرفی کردم و از او پرسیدم:آیا به اصولی که از آنها صحبت می کند،معتقد است؟اوتأیید کرد.از او پرسیدم: این اصول باعث خوشبختی او شده اند؟در پاسخ گفت:نه کاملآ.علت را از او پرسیدم.جواب داد که فکر می کند که تقدیر او این است که خوشبختی را تجربه نکند.او با اعمال و اعتقادات خود تنگدستی را جذب می کرد.او متوجه نبود که افکار و محیط او تأثیر نا مطلوبی بر او می گذارند.به او گفتم:نیروی حرکت و قدرت های عظیم فکر درباره ثروت،باعث جذب ثروت می شود.ذر نتیجه اگر آرزوی ثروتمند شدن دارید،باید نیروهایی را جذب کنید که به شما در کسب آن کمک کنند.افکار شما شرایط مشابه را جذب می کند.اگر به تهیدستی فکر کنید آن را جذب می کنید.اگر تصمیم بگیرید که در آینده ثروتمند شوید، این فکر را به تمام نیروهای ذهنی خود تلقین می کنید و در عین حال از تمام شرایط بیرونی برای کمک استفاده کرده و در نهایت به ثروت می رسید
2.فقر و ثروت :
هیچ فردی از ابتدا محکوم به فقر نبوده است.وقتی ثروت تحت شرایط مناسب به دست آید زندگی را وسعت می بخشد.از هر چیز می توان هم استفاده خوب و هم استفاده بد کرد.نیروهای ذهنی نیز مانند ثروت می توانند هم در جهت خوب و هم در جهت بد هدایت شوند.با کمی استراحت می توانیم تجدید قوا کنیم.استراحت بیش از حد انسان را بسوی تنبلی،حماقت و آرزوهای خیال پردازانه سوق می دهد.اگر ثروت خود را نا عادلانه از دیگران به دست بیاورید،از نیروهای خود استفاده نا به جا کرده اید.ولی اگر ثروت شما از منابع درست به دست آید،خوشبخت می شوید.از طریق ثروت می توانیم کاری کنیم که باعث ترقی خودمان و دیگران شویم
3.اولین گام به سوی کسب ثروت :
اولین گام به سوی کسب ثروت این است که اطراف خود را با تأثیرات مفید احاطه کنید.محیط رشد دهنده ای برای خود بخواهید،خود را در آن قرار داده و تحت تأثیر آن شکل بگیرید.
4.ثروت،نتیجه تلاش فراوان نیست :
اغلب مردان بزرگ همه اعصار،نسبتآ ثروتمند بوده اند.آنها یا آن را به ارث برده و یا به دست آورده اند.بدون پول نمی توانستند موفق شوند.کسی که در شرایط سخت فیزیکی مشغول کار است،غیر ممکن است ایده آل های بالای کسی را داشته باشد که در رفاه نسبی است.
ثروت معمولآ ثمره موفقیت است،ولی در مجموع نتیجه تلاش فراوان نیست.
هزاران نفر که سخت می کوشند،هرگز ثروت نمی شوند.دیگران با تلاش بسیار کمتر ثروت بسیاری کسب می کنند.دیدن توانایی ها و امکانات پیش رو،گام دیگری به سوی کسب ثروت است.یک مرد می تواند تا آخرین حد توان کوشا باشد.ولی اگر از نیروهای ذهنی خود استفاده نکند،فقط کارگری است تحت فرمان مردی که از نیروهای ذهنی خود در جهت سود و منفعت خود استفاده می کند.
5.فقط از طریق پس انداز در آمد،نمی توان ثروتمند شد :
هیچ کس نمی تواند در مدت عمر معمولی و فقط از طریق پس انداز در آمد خود،ثروتمند شود.عده بسیاری در تمام عمر خود در نهایت صرفه جویی عمل می کنند ولی اینگونه نشاط و انرژی خود را هدر می دهند.مثلآ مردی را می شناسم که پیاده سرکار می رفت.یک ساعت طول می کشید به محل کار خود برسد و یک ساعت هم صرف بازگشت از محل کار به خانه می شد.میتوانست با ماشین این مسیر را طی بیست دقیقه طی کند.او هر روز ده سنت پس انداز می کرد،ولی یک ساعت و نیم را هدر می داد.سرمایه گذاری چندان سودبخشی نبود،جز اینکه زمان صرف شده برای ورزش پیاده روی برای سلامتی او فایده فراوانی داشت.اگر همین میزان زمان را صرف تمرکز در جهت تلاش برای غلبه برمحیط کار ناخوشایندمی کرد،می توانست خود را در مسیر خوشبختی قرار دهد.
6.نتایج زیان ولخرجی در امور زندگی :
یکی از بزرگترین اشتباهات بسیاری از افراد نسل حاضر این است که با افرادی معاشرت می کنند که نمی توانند توانایی های آنها را آشکار کنند یا باعث رشد آن شوند.وقتی جنبه اجتماعی زندگی بیش از حد یک جانبه رشد می کند و اغلب نیز چنین است و تفریح و سرگرمی،انگیزه اصلی زندگی شخص می شود،فرد به جای صرفه جویی عادت به ولخرجی پیدا می کندو به هدر دادن منابع جسمی،ذهنی،روحی و معنوی به جای حفظ آنها عادت می کند.در نتیجه این شخص انگیزه درستی ندارد و قدرت ها و نیروهای خدادادی او رشد نکرده باقی می ماند و در نتیجه در تمام روابط بالاتر زندگی،قضاوت ضعیفی خواهد داشت.ذر اموال و دارایی همیشه ضعیفترین است.اغلب مانند انگل وابسته است و اگر موقعیت استقلال و تولید داشته باشد،بیشتر مصرف کننده خواهد بود و تولید ضعیفی خواهد داشت.ظاهرآ قسمتی جدایی ناپذیر از زندگی غم انگیز این افراد است که قبل از درک نیروها و قوانین سازنده زندگی باید اینگونه دردناک درس بگیرند عده اندکی از اشتباه دیگران درس می گیرند.بیشتر افراد بایدخود تجربه کنند و دانشی را که از این طریق به دست می آورند،در زندگی خود صرف بازسازی کنند
7.آشنایی و معاشرت با افراد با قابلیت و ثروتمند :
اولین و آخرین قدم در کسب ثروت،احاطه کردن خویش با تأثیرات خوب است،یعنی افکار خوب،سلامت کامل،خانه و محیط تجاری خوب و همکاران تجاری موفق.با هر وسیله مجاز ممکن،با افراد با قابلیت آشنا شوید.امواج فکری خود در ارتباط با تجارت را با افکار آنها هماهنگ کنید.این کار معاشرت با شما را دلپذیر کرده و همه به دنبال معاشرت با شما خواهند بود.هنگامی که با افراد ثروتمند معروف و بدون عیب ارتباط دوستی صمیمانه برقرار کردید،سرمایه خود را هر چند اندک،برای سرمایه گذاری به آنها بسپارید و تا زمانی که هوش تجاری برای مدیریت سرمایه خود پیدا کنید،به این کار ادامه دهید.در این زمان از طریق چنین معاشرت هایی،جایگاه خود را در زندگی پیدا می کنید.اگر درست روی فرصت های خود تمرکز و از آنها استفاده کنید،جزو کسانی نخواهید بود که از زندگی کم بهره برده اند.اگر درآمد کافی برای معاش را حفظ کنید و از بخشی از اموال خود در جهت هموار کردن راهی که رفته اید برای دیگران استفاده کنید،بیشتر لذت می برید.جایی در مغزتان نیرویی وجود دارد که شما را از حالت بی تفاوتی خارج کرده و در صور ت استفاده شدن،شما را تا اوج قله موفقیت بالا می برد.
با این حال که به واقعیت واقف هستیم باز هم تمایل داریم به موفقیت به صورت یک خط صاف نگاه کنیم که از پایین ترین نقطه شروع می شود و به بالاترین نقطه ختم می شود. ولی موفقیت در واقع یک خط پیچ در پیچ است تا یک خط راست.
دلیل اینکه دوست داریم موفقیت را یک خط صاف تصور کنیم این است که خط صاف، ساده و مشخص است، این حالت، موفقیت را ممکن و روشن نشان می دهد. ولی واقعیت، یک چنین دیدگاهی را به موفقیت ندارد. شاید یک خط پیچ در پیچ به نظر به هم ریخته بیاید و فهمیدنش سخت باشد، اما شکست ها، قدم های اشتباه، بدشانسی ها و همه چیزهایی که ممکن است باعث دلسردی شما در طول راه شود را در نظر می گیرد و حساب می کند. در هر صورت هر طور که موفقیت را تعریف می کنید انتظار به هم ریختگی هایی را داشته باشید ولی بدانید که در نهایت به موفقیت مورد نظر خواهید رسید.
در نا امیدی بسی امید است
وودی آلن
کارگردان، تهیه کننده،نویسنده و هنرپیشه مشهور که جوایز بسیاری را در زمینه هنر سینما از آن خود کرده است،در زمینه تولید فیلمهای متحرک در دانشگاه نیویورک سیتی و سیتی کالج نیویورک نه تنها موفق نشد بلکه جزو مردودین این رشته بود. و همینطور در رشته زبان انگلیسی در n.y.u نیز جزو مردودین بود.
الکساندر گراهام بل
گراهام بل.مخترع تلفن، پس از اختراع خود نتوانست اختراع ویژه اش را به دنیای تجارت عرضه کند. او برای یافتن یک پشتیبان برای اجرای نقشه اش تحت فشار بسیار شدیدی قرار داشت. در 1876 او به کمپانی بزرگ وسترن یونیون پیشنهاد داد که در ازای دریافت صد هزار دلار، حقوق انحصاری اختراع ویژه اش را به آنان بفروشد! ولی جالب آنکه رئیس این شرکت بزرگ، پیشنهاد او را رد کرد و در حالی که گراهام بل را با سوالات کوته بینانه خود تحت فشار قرار داده بود به او گفت: تو فکر می کنی این اسباب بازی الکتریکی چه استفاده ای برای شرکت می تواند داشته باشد؟!
وینستون چرچیل
مردی که تا سنین بالا فقط عنوان شهروند پیش کسوت را، آن هم به دلیل سنش داشت در سن 62 سالگی به مقام نخست وزیری رسید. او به اندازه یک عمر کامل و تقریبا بطور دائم،در تلاش برای رسیدن به رتبه های بالا شکست خورد و در نهایت توانست به آنچه می خواست برسد!
کلینت ایستوود
هنرپیشه معروف فیلمهای وسترن که شهرت بسیاری را در سینما از آن خود کرده است در ابتدای کارش نه تنها فرد مطرحی در این رشته نبود بلکه آینده او توسط کمپانی های فیلمسازی، ناامیدکننده پیش بینی شده بود و او را فردی می نامیدند که دندانهای لب پریده دارد و سیب آدم (استخوان جلوی گلو) او بیش از حد بیرون زده است و بیش از حد آرام حرف می زند. این تصویر او در ذهن کمپانی های بزرگ بود!
آلبرت انیشتین
او در مقاطع تحصیلی خود بسیار ضعیف بود. در کلاس اول ابتدایی و امتحان ورودی دانشگاه پلی تکنیک زوریح رد شد! ولی در نهایت یکی از نامدارترین دانشمندان تاریخ شد!
ویلیام فالکنر
کسی که در مقطع متوسطه تحصیلات خود رد شد و کارش فقط پرسه زدن در آمریکا و کانادا بود! او رشته های زیادی را امتحان کرد از جمله نام نویسی برای نیروی هوایی کانادا، سعی کردن برای ورود به دانشگاه، کار کردن بعنوان رئیس پستخانه که در نهایت به خاطر آنکه سر کار و در وقت کاری، خود را به خواندن و مطالعه سرگرم می کرد او را اخراج کردند!
سپس او نویسندگی را امتحان کرد و 5 کتاب تا سال 1930 نوشت ولی حتی از این طریق هم موفق نشد تا خانواده خود را از نظر مالی تامین کند؛ ولی مایوس نشد. در نهایت در سال 1949 موفق به گرفتن جایزه نوبل در رشته ادبیات شد!
هنری فورد
بارها و بارها شکست خورد و تقریبا 5 بار ورشکست شد تا در نهایت موفق شد به آنچه در نظر داشت برسد. جالب آنکه او در ساخت اولین ماشین دست ساز خود فراموش کرده بود دنده عقب را در ماشین تعبیه کند! در سال 1957 وقتی به ماشین ساخت خود مباهات می کرد درهای ماشین بسته نمی شدند و کاپوت ماشین هم باز نمی شد! رنگ ماشین پوسته پوسته شده بود و بوق آن گیر کرده بود و به گونه ای بود که فروشش غیر ممکن بود! ولی بعدها تولیدات او بسیار چشمگیر و مشهور شد. امیدها را می توان افزود و بیمها را می توان کاست. خداوند همیشه تجربیات جدید و شگفت انگیزی برای ما در پرده دارد. اغلب وقتی به نظر می رسد که همه چیز به انتها رسیده و شب به تاریک ترین حد خود نزدیک شده، خداوند معنی متفاوتی را برایمان رقم می زند و معنای این انتها،شروعی تازه است و بشارت دهنده آنکه نور در راهست زیرا که روش های او با روش های ما فرق دارد! اگر او بخواهد در انتهای ناامیدی ها،امیدواری عظیمی در انتظارست.
آینده متعلق به کیست...
1- آینده متعلق به کسانی است که از رقابت دست نکشند. هرگز از بهتر شدن دست برندارید.
2- بزرگترین مانع بر سر راه «موفقیت» در حرفه تان ، آگاه نبودن از انتظاری است که دیگران از شما دارند . اطمینان حاصل کنید که در این مورد آگاهی کافی دارید.
3- «خوب بودن» به ندرت برای موفقیت کافی است. «عالی بودن» را معیار خود قرار دهید و از «متوسط بودن» پرهیز کنید.
4- دستمزد شما نسبت مستقیم دارد با این که کارتان چیست، چقدر آن را خوب انجام می دهید، و این که تا چه حد انتخاب فرد دیگری به جای شما مشکل است.
5- تنها عاملی که می تواند برای شما واقعاً امنیت شغلی ایجاد کند این است که تا چه حد می توانید کار خود را خوب انجام دهید.
6- شغلتان هرچه باشد، ابتدا باید در کارتان فرد با ارزشی شوید و آنگاه وجود شما در سازمان ضروری خواهد بود.
7- همیشه در کارتان از دیگران تا حد زیادی پیشی بگیرید. در این صورت دیگران نمی توانند با شما رقابت کنند.
8- مشتری شما کسی است که به شما وابسته است و شما نیز برای موفقیت به او وابسته هستید.
9- مهمترین مشتری شما «رئیس» شماست.
10- همیشه براساس اولویت هایی که رئیستان برای شما تعیین می کند کار کنید.
11- بدترین نوع استفاده از وقت این است که کاری را که ابداً لازم نیست به بهترین وجه انجام دهید.
12- وقت صرف کردن برای انجام کاری که در اولویت نیست ، آینده کاری شما را به خطر می اندازد.
13- توانایی تعیین اولویت ها و سپس شروع و انجام سریع کارهای مربوطه موجب می شود در کارتان سریع تر پیشرفت کنید.
14- دانش قدرت است. دانش یا مهارت تخصصی در حوزه کاری تان پیشرفت شما را تسهیل می کند.
15- داشتن تخصص و کارآیی برای پیشرفت در کار ضروری است.
منبع : بخش اجتماعی سایت تبیان
موفقیت واژه ای است که همه بلا استثنا به دنبال آن هستند و از هر لحاظ که در نظر بگیریم می توانیم موفقیت را معنا کنیم. موفقیت شغلی، موفقیت در زندگی، موفقیت تحصیلی، موفقیت در دوستی و … که همه اینها در یک کلمه جمع میگردند به نام “موفقیت و توفیق” .
برای رسیدن به موفقیت راههای بسیار زیادی را همه روزه از این و آن می شنویم اما بهتر است بهترینها را برای خود جدا کرده و همیشه آویزه ی گوشمان باشد و یا حتی خودمان مبدع راههای مختلف موفقیت باشیم. به هر حال ۸ پیشنهاد را تقدیم می کنم شاید برای شما مفید واقع شود :
۱ – اهداف مشخص و ناب را انتخاب کنیم
به این معنا که هدفی را که انتخاب می کنیم:
الف) تمامی جزئیاتش مشخص باشد ب)قابلیت جزء جزء شدن را داشته باشد ج) مناسب و درخور ما باشد د)در بازه زمانی مشخص شده انجام گیرد
۲ – نقشه ای جامع برای رسیدن به هدف داشته باشیم
باید برای رسیدن به هدف مورد نظر خود راههایی را در نظر گرفته و تمامی جزئیات را به قلم آوریم نه اینکه بی حساب و کتاب وارد حیطه شده و به دنبال هدف خود اینور و آنور رویم. بسیاری از مردم هدف بسیار خوبی را انتخاب می کنند اما نمی دانند چگونه باید به آن دست پیدا کنند. هدف شما مانند گنج است و نقشه، نقشه ی رسید به گنج. پله به پله و قدم به قدم تا رسیدن به هدف از پیش تعیین شده.
۳ – دقیقا برای هر قدم از نقشه وقتی را تعیین کنیم
مثلا هدف ما موفقیت در زمینه ورزش است. ابتدا اضافه وزن خود را باید اصلاح کنیم. خب من با خودم عهد می کنم که تا روز اول فروردین سال ۱۳۸۸ پنج کیلوگرم اضافه وزن خود را اصلاح کنم. سپس مرحله بعدی و همچنین در حین انجام مرحله اول باید همزمان به موارد دیگر نیز پرداخت.
۴ – در میان گذاشتن هدف با عموم
یعنی اینکه هدف خود را با همه خانواده، دوستان، استادان، مربیان و … در میان گذاشته تا با پشتیبانی و دلگرمی انان مواجه شویم که این خود نوعی بارش فکر است.
۵ – پیدا کردن گروه پشتیبان
می توانیم در راستلی هدف خود با گروههای یا دوستان “هم هدف” خود گروهی را درست کرده تا اولا انرژی ما تبدیل به سینرژی شده و ثانیا در صورت بروز کوچکترین خطایی از جانب ما، توسط دوستان سریعا گوشزد شود تا جلوی کجروی گرفته شود.
۶ – هر شکستی را پیروزی دانستن
در راستای نیل به اهداف باید هر شکستی را پله ای جهت رسیدن به پیروزی دانست. چراکه با هر شکست یکی از راههای شکست بسته می شود و احتمال پیروز شدن، در صورت پیدا کردن دلیل شکست بسیار بیشتر از قبل خواهد شد.
۷ – تغییر در خود، ونه در اطرافیان
در صورتی که یک الگو برای همه کار کند و برای شما کار نکند چه دلیلی می تواند داشته باشد ؟ خب حتما مشکل از ماست. پس باید در وضعیت کنونی تغییر ایجاد شود.
۸ – خودمان را باور کنیم که می توانیم
تا زمانی که به خود متکی نباشیم، نمی توانیم اهدافمان را خودمان انتخاب کنیم.
اگر امروز چیزی نسازید,
فردا هم چیزی که تماشایی باشد نخواهید داشت.
* رابرت کیوساکی*
مردان موفق
می دانند چه می خواهند و
ایمان دارند که می توانند آن را بدست آورند.
آنتونی رابینز
سه جمله برای موفقیت:
1 - دانستن بیش از دیگران
2 - کار کردن بیش از دیگران
3 - انتظار کمتر از دیگران
ویلیام شکسپیر
زمین خوردن، شکست خوردن نیست؛
از زمین بلند نشدن، شکست خوردن است.
آبراهام لینکلن
مهمترین فرمول موفقیت:
تصمیم بگیرید چه می خواهید.
حرکت کنید.
توجه کنید چه کاری موثر ویا غیر موثر است.
روشهای نزدیک شدن به هدف خود را تغییر دهید تا زمانی که
به خواسته خود دست می یابید.
آنتونی رابینز
خودتان را دست کم نگیرید.چنانچه احساس حقارت و یا احساس گناه
به شما دست داد، با تمام قدرت با آن بجنگید و آن را در هم بشکنید
و بر آن مسلط شوید.
دیوید شوارتز
ممکن است به آرامی راه بروم اما هیچگاه عقب نخواهم رفت؛
مگر زمانی که خود را آماده پرش طول ببینم .
کارل لوئیس
نیاز ذهن به تمرکز، عظیم ترین نیروی جهان است.
نیرویی است که به رایگان در اختیار شماست و هیچ کس نمی تواند
به جای شما از آن استفاده کند.
نرون کیودومانت
راز از بند گشودن قدرت واقعی شما زمانی است که
هدف هایی را برگزیدید که شما را به قدر کافی به هیجان آورد و
الهام بخش خلاقیت شما باشد و امیالتان را شعله ور سازد.
وقتی هدف هایتان را به روشنی تعریف نکنید امکان دست یابی به
رویاهای خود را ندارید.
آنتونی رابینز