راز موفقیت

رازهای زندگی و موفقیت از زبان بزرگان ! اسرار موفقیت در زندگی را بهتر بشناسید ؟!

راز موفقیت

رازهای زندگی و موفقیت از زبان بزرگان ! اسرار موفقیت در زندگی را بهتر بشناسید ؟!

می‌خواهید زندگی شادتری داشته باشید ؟؟؟

دوست دارید چه کسی باشید؟ چطور زندگی کنید؟ چطور وقت بگذرانید؟ این‌ها سوالاتی است که برای شاد‌تر زندگی کردن باید جواب آن‌ها را بدهید. اگر شما تصمیم‌تان را گرفته‌اید و می‌خواهید زندگی شادتری داشته باشید، با عملی‌کردن پیشنهادهای ما سعی کنید خودتان را بیشتر بشناسید و برای رسیدن به این هدف تلاش کنید.



بالاخره یک روز هر کدام از ما در یک نقطه از زندگی‌مان می‌ایستیم و به این فکر می‌کنیم که چطور بعد از این همه سال و این همه تلاش هنوز خوشحال نیستیم. خیلی از ما می‌خندیم، با کسانی که دوست‌شان داریم مسافرت می‌رویم، موفقیت‌های کاری و تحصیلی به دست می‌آوریم اما باز هم روزی روی آن نقطه می‌ایستیم و به این فکر می‌کنیم که خوشحال نیستیم. خیلی از ما با وجود موفقیت‌های بسیار خوشحال نیستیم و بدتر این‌که حتی نمی‌توانیم برای خوشحال نبودن‌مان یک دلیل پیدا کنیم. اما شاید اگر در تمام این سال‌ها، هدفمان را می‌شناختیم و مهم‌تر از آن خودمان را می‌شناختیم، خیلی بیشتر از این به شادی نزدیک می‌شدیم. شاد بودن و شاد زندگی کردن راه‌های بسیاری دارد. راه‌حل‌هایی که برآورده‌کردن بسیاری‌ از آن‌ها تنها از خودمان بر می‌آید. اگر شما تصمیم‌تان را گرفته‌اید و می‌خواهید زندگی شادتری داشته باشید، با عملی‌کردن پیشنهادهای ما سعی کنید خودتان را بیشتر بشناسید و برای رسیدن به این هدف تلاش کنید. 




  دلیلی برای شادی بسازید

آیا کارتان عذاب‌تان می‌دهد؟ آیا وقت‌تان را آنطور که دوست دارید، می‌گذرانید و از این موضوع لذت می‌برید؟ سعی کنید میزان شادی‌تان را تخمین بزنید. یکی از راه‌های ساختن و اداره‌کردن یک زندگی هدفمند این است که خلأ‌های زندگی‌تان را تشخیص دهید و برای کامل کردن‌شان دست به کار شوید.«دبرنا» که سال‌هاست در مورد موفقیت می‌نویسد به زنان پیشنهاد می‌کند که از خود این سوال را بپرسند: «چه چیزی مرا شاد می‌کند؟» او معتقد است بسیاری از آدم‌ها در پاسخ دادن به این سوال ناتوانند. «دبرنا» پیشنهاد می‌کند که افراد چند دقیقه‌ای برای پاسخ دادن به این سوال وقت بگذارند و حداقل 3 موضوع اصلی که آن‌ها را با تمام وجود خوشحال می‌کند را یادداشت کنند. قدم بعدی از نظر او پیدا کردن مانع است. او پیشنهاد می‌کند که چند روز بعد از شناختن اصلی‌ترین راه‌های شاد‌بودن، افراد به این فکر کنند که چه چیزهایی آن‌ها را از این شادی محروم کرده است. شناخت مانع می‌تواند به شما برای از بین بردنش کمک کرده و شما را به شادی واقعی نزدیک‌تر کند. 



برای چند لحظه هم که شده خودتان به شکلی که هر روز در خیابان‌ها ظاهر می‌شوید یا در کنار خانواده‌تان وقت می‌گذرانید را فراموش کنید. سعی کنید خودی که در درون‌تان پنهان شده را بیشتر بشناسید و ببینید که چه نیازهایی برای شاد بودن دارد.



  می‌خواهید چه کسی باشید؟ 

به این فکر کنید که دوست دارید چه آدمی باشید و چطور زندگی‌ای را برای خودتان بسازید. این موضوع می‌تواند به شما بیشتر از تک‌تک آرزو‌های‌تان کمک کند. این‌که شما دوست دارید خودتان را در چه شرایطی ببینید، می‌تواند راهنمایی موثر برای رسیدن شما به آن شرایط باشد. اول خودتان را ارزیابی کنید و ببینید که چه کسی هستید و بعد به این فکر کنید که چقدر با آنچه دوست دارید باشید، تفاوت دارید. ممکن است این تفاوت‌ها زیاد باشد اما نترسید و فقط به این فکر کنید که برای کم‌کردن این فاصله چه قدم‌هایی باید بردارید. از طرف دیگر شما نیاز دارید که آرزو‌های‌تان را بازبینی کنید. دلیلی ندارد شما به خاطر نرسیدن به آرزوهای 10سال پیش‌تان افسرده شوید. سعی کنید خود امروزتان را بشناسید و نه خود 10 سال پیش‌تان را. امروز و در این لحظه چطور آدمی هستید؟ چه آرزویی دارید و به‌دنبال چه آینده‌ای می‌گردید؟ اگر بتوانید پاسخ این سوالات را پیدا کنید کمی اوضاع بهتر می‌شود و راه رسیدن به آرزو‌های‌تان هم هموار‌تر می‌شود. 



  از تغییر نترسید

روزهای سخت یکی از بخش‌های طبیعی هر زندگی‌ هستند. به‌خاطر تجربه‌های تلخ‌تان از روزهای تغییر کردن نترسید. در مقابل اجازه دهید این تغییرات به زندگی شما شکل دهد و در خدمت شاد‌تر شدن شما باشد. ریسک پذیری آن هم در حدی که به زندگی شما آسیب نزند جزئی ضروری برای زندگی شماست. قرار نیست نسنجیده خودتان را در معرض سختی‌هایی قرار دهید که امکان پشت سر گذاشتن‌شان را ندارید. بلکه باید با سنجیدن دقیق موقعیت و توانایی‌هایتان برای ایجاد تغییراتی که دوست دارید قدم بردارید. 



  دنبال احساسات‌تان بگردید 

اگر احساسات‌تان را جدی بگیرید، می‌توانید به موفقیت نزدیک‌تر شوید. زندگی‌تان را کاوش کرده و سعی کنید چیزهایی که به شما لذت می‌دهد را از ذهن‌تان پیدا کنید. روان‌شناسان برتر دنیا به شما پیشنهاد می‌کنند، برای شروع بیشتر مراقب خودتان باشید. ‌‌با ورزش کردن، رژیم غذایی سالم و تمرین‌های مراقبت از ذهن می‌توانید ذهن و بدن‌تان را آرام و سالم نگه دارید. دومین قدم او این است که آنچه شما را واقعا هیجان زده یا حتی منزجر می‌کند را بشناسید. روان شناسان به شما پیشنهاد می‌کنند، برای شناخت بهتر خود و آرزو‌های‌تان به این سوالات پاسخ دهید:

 از بیان کدام یک از علایق، امیال یا احساسات‌تان می‌ترسید یا دوست دارید پنهان‌شان کنید؟ 
 چه ویژگی را در خودتان بیشتر از هر چیز دوست دارید؟ 
 انجام چه کارهایی می‌تواند به شما لذت ببخشد؟ 
 چطور می‌توانید دنیا را برای خود و اطرافیان‌تان جای بهتری بکنید؟ 
 چه چیزی مانع شما در رسیدن به آرزو‌های‌تان می‌شود؟ 



  عاشقانه کار کنید

این‌که کارتان را دوست داشته باشید و از مسیر پیشرفت‌تان راضی باشید، می‌تواند به شما برای رضایت از زندگی کمک کند. علاقه به کار و تلاش برای ارتقای وضعیت زندگی و همین طور پیشرفت‌کردن می‌تواند به شما اشتیاق حرکت کردن بدهد و شما را نسبت به آینده امیدوار کند. این موضوع زندگی شما را پر از هیجان خواهد کرد و به شما این حس را خواهد داد که امروزتان با دیروزتان فرق می‌کند. کار کردن به هر قیمتی این حس را در شما ایجاد نخواهد کرد بلکه شما باید تلاش کنید سراغ کاری بروید که دوستش دارید و می‌تواند زندگی شما را از احساسات مثبت پر کند. قرار نیست کاری که عاشقش می‌شوید بی‌عیب و نقص باشد. آن کار هم ممکن است به شما فشارهایی وارد کند، گاهی آزرده‌تان کند و این فکر را به ذهن‌تان بیاورد که کاش کنارش می‌گذاشتم. اما همه این فکر‌ها را کنار بگذارید و به این فکر کنید که پیشرفت در کاری که دوستش دارید چه حسی به شما می‌دهد و چه تغییری در زندگی‌تان ایجاد می‌کند. 



  صبور باشید
پیدا کردن یک هدف خوب برای زندگی و رسیدن به آن، اتفاقی نیست که یک شبه بیفتد. وعده‌هایی که به‌خودتان می‌دهید را باور داشته باشید و نگران این‌که قدم‌هایتان در رسیدن به این هدف‌ها کند است، نباشید. می‌توانید برای رسیدن به این هدف 3 نوع برنامه‌ریزی داشته باشید؛ برنامه‌ریزی کوتاه مدت، بلندمدت و میان مدت. برای پیروی از این برنامه‌ریزی‌ها باید مسیر رسیدن به هدف‌تان را تقسیم بندی کنید. می‌توانید اولویت‌های‌تان را فهرست و براساس اهمیت شماره‌بندی کنید. حالا می‌بینید در چه زمان‌هایی باید به چه موضوعاتی رسیدگی کنید. برنامه‌ریزی بلندمدت هدف اصلی شما را در بر می‌گیرد. قرار است در سال‌های آینده به چه وضعیتی برسید و چه دستاورد‌هایی داشته باشید؟ 

بعد از پاسخ دادن به این سوال باید ابزارهای رسیدن به هدف‌تان را مشخص و سعی کنید برنامه‌ریزی‌تان را کمی تقسیم بندی شده‌تر کنید. این بخش جزو برنامه‌ریزی میان مدت شما خواهد بود اما برای رسیدن به آن برنامه هم نیازمند تدارکاتی در یک زمان کوتاه‌تر هستید. در حال حاضر و در ماه‌های آینده به چه برنامه‌ریزی احتیاج دارید؟ نخستین قدم‌های‌تان را مشخص و سعی کنید در دوره‌ای کوتاه به آن اولین‌ها برسید.
منبع : مجله اینترنتی برترین ها 

میلیاردرهای آمریکا در کجا به دنیا آمدند؟ + عکس

زندگی ثروتمندان می تواند الگوی مناسبی برای پیشرفت باشد. با مطالعه پیشینه خانوادگی آنها، آشکارا می بینیم که در اغلب موارد، افراد موفق جهان زندگی کاملا معمولی داشته اند و ثروت و دارایی آنها نتیجه سال ها تلاش، پشتکار و البته خلاقیت است.
ماهنامه معیشت: زندگی ثروتمندان می تواند الگوی مناسبی برای پیشرفت باشد. با مطالعه پیشینه خانوادگی آنها، آشکارا می بینیم که در اغلب موارد، افراد موفق جهان زندگی کاملا معمولی داشته اند و ثروت و دارایی آنها نتیجه سال ها تلاش، پشتکار و البته خلاقیت است. به همین دلیل، محل تولد و شرایط ابتدایی  برخی از ثروتمندترین افراد جهان را به شما معرفی کرده ایم و در ادامه وضعیت فعلی آنها را نیز مورد بررسی قرار داده ایم. مشاهده مسیر طی شده توسط این  افراد می تواند در ابتدای سال جدید، روحیه و انگیزه شما را برای پیشرفت بیشتر کند.

بیل گیتس 
میلیاردرهای آمریکا در کجا به دنیا آمدند؟

محل تولد: سیاتل

ثروت: 76 میلیارد دلار


بیل گیتس در 28 اکتبر 1955 در سیاتل متولدشده است. اگرچه گیتس مایکروسافت را در آلبوکرک، نیومکزیکو تاسیس نمود، در سال 1979 شرکت را به سیاتل منتقل کرد. تلاش های این مرد موفق در مایکروسافت تا سال 2008، شرکتی 340 میلیارد دلاری را به وجود آورده است. امروز گیتس در عمارتی بسیار بزرگ زندگی می کند. از آنجا که سرمایه شخصی او 76 میلیارد دلار است، این عمارت 66 میلیون دلاری بخش بسیار کوچکی از دارایی های او است. با داشتن وقت آزاد بیشتر، توجه گیتس به موسسه بیل و ماتیلدا گیتس معطوف شده است که بر روی پروژه های بهداشت جهانی، از جمله دانه های مقاوم در برابر خشکسالی و واکسن مالاریا سرمایه گذاری کرده است.



وارن بافت
میلیاردرهای آمریکا در کجا به دنیا آمدند؟

محل تولد: اوماها، نبراسکا

ثروت: 62 میلیارد دلار


وارن بافت از جمله الهام بخش ترین مردان موفق در آمریکا است. ریشه های خانوادگی و محل تولد او به اوماها باز می گردد. بافت کار خود را با فروش نوشیدنی و تحویل روزنامه آغاز کرد. این سرمایه گذار جوان، اولین سرمایه گذاری خود را در سن 14 سالگی آغاز کرد. او 40 جریب زمین را خریداری کرده و سپس آن را اجاره داد و به این طریق میزان قابل توجهی پول به دست آورد. بافت در ادامه به دانشگاه پنسیلوانیا رفت و پس از دو سال به دانشگاه نبراسکا منتقل شد. 

او برای اخذ مدرک کارشناسی ارشد به دانشگاه کلمبیا رفت و پس از فارغ التحصیلی به کار در شرکت کارگزاری پدرش مشغول شد. امروزه این مرد ثروتمند علی رغم سرمایه 62 میلیارد دلاری خود همچنان در یک خانه پنج خوابه معمولی زندگی می کند که در سال 1958 با قیمت 31 هزار دلار خریداری کرده است. او به صرفه جویی و دقت در سرمایه گذاری مشهور است.



لری الیسون
میلیاردرهای آمریکا در کجا به دنیا آمدند؟

محل تولد: شهر نیویورک

ثروت: 47.5 میلیارد دلار


پیش از تاسیس اوراکل (یکی از بزرگ ترین شرکت های نرم افزاری جهان) لری الیسون در محله سطح پایین در شیکاگو زندگی می کرد. این محله قدیمی و فرسوده مکانی نامناسب و جرم خیز بود. اما الیسون در نهایت این محله را ترک کرد و به یک میلیاردر تبدیل شد. البته روند تولید ثروت او بدون لغزش هم نبوده است. 

البسون پیش از مهاجرت به کالیفرنیا وارد دو دانشگاه ایلی نویز و شیکاگو شده و از هر دو آنها اخراج گردید. اما تحول بزرگ در زندگی او زمانی اتفاق افتاد که در سال 1977 کار خود را در شرکت امپکس رها کرد و اوراکل را تاسیس نمود. الیسون امروز ثروتی 47.5 میلیارد دلاری دارد و زندگی او رویای شمار زیادی از آمریکایی ها است.



جف بزوس
میلیاردرهای آمریکا در کجا به دنیا آمدند؟

محل تولد: آلبوکرک

ثروت: 47 میلیارد دلار


ثروت خالص جف بزوس 47 میلیارد دلار است. بنیان گذار آمازون در آلبوکرک متولد شد، اما اولین بار به عنوان یک سرمایه گذار بانکی وال استریت در شرکت D.E. Shaw & Co شناخته شد. اگرچه او در این شرکت در مسیر پیشرفت قرار داشت. کار خود را در سال 1994 رها کرد تا به رویای خرده فروشی آنلاین تحقق بخشد. نتیجه این رویا شرکت عظیم آمازون است. بزوس برای دنبال نمودن رویای خود به سیاتل مهاجرت کرد و در آنجا، شرکت شرایط بهتری را برای پیشرفت مجموعه تازه ایجاد نمود. بزوس پس از جذب 1 میلیون دلار سرمایه، خانه ای در شهر اجاره کرد و فروشگاه آنلاین خود را در گاراژ این خانه راه اندازی نمود.



چارلز کُخ
میلیاردرهای آمریکا در کجا به دنیا آمدند؟

محل تولد: ویچیتا، کانزاس

ثروت: 41 میلیارد دلار


شاید این دو برادر صنعت گر و ثروتمند، یعنی چارلز و دیوید کخ، در خانواده ای از طبقه بالای جامعه متولد شده باشد، اما پدرشان آنها را مجبور به انجام کارهای سختی مانند شیردوشی گاو، حفر چاه و علف چینی می کرد. در طول ماه ها بسیار گرم تابستان، این دو برادر روزهای خود را با کار در مزارع سپری می کردند، در حالی که همسالان آنها مشغول بازی در باشگاه های محلی بودند. 

چارلز در سن 11 سالگی به مدرسه شبانه روزی فرستاده شد، اما او با وجود زندگی سخت در دوران کودکی، به موفقیت های بزرگی دست یافت. برادران کخ در مقام پنجمین ثروتمندان آمریکا جای دارند و سرمایه هر یک از آنها 41 میلیارد دلار برآورد شده است.



دیوید کخ
میلیاردرهای آمریکا در کجا به دنیا آمدند؟

محل تولد: ویچیتا، کانزاس

ثروت: 41 میلیارد دلار


در حالی که چارلز کخ به عنوان مدیرعامل موسسه کخ فعالیت می کند، برادر او دیوید معاون اجرایی شرکت است. دیوید ثروتمندترین ساکن شهر نیویورک است که به همراه برادر خود 115 میلیارد دلار سهام در موسسه کخ را تحت تملک دارند. آنها همچنین لابی کنندگان شناخته شده ای هستند که بیش از 900 میلیون دلار در امور مختلف هزینه کرده اند و زندگی مرفه و درخشانی را سپری می کنند.



مارک زوکربرگ
میلیاردرهای آمریکا در کجا به دنیا آمدند؟

محل تولد: دابز فری، نیویورک

ثروت: 40.3 میلیارد دلار


ثروت خالص مارک زوکربرگ حدود 40.3 میلیارد دلار برآورد شده است. بنیانگذار و مدیرعامل فیسبوک در دابز فری متولد شد، به ماساچوست مهاجرت کرد و در هاروارد تحصیل نمود. در سال 2004، از هاروارد اخراج شد و شرکت تازه تاسیس فیسبوک را به پالوآلتو در کالیفرنیا منتقل کرد؛ جایی که شبکه رسانه اجتماعی فیسبوک به شهرت بین المللی دست یافت. 

گزارش شده است که مارک زوکربرگ و همسرش، دکتر پریسیلا چان، در حال ساخت عمارتی 10 میلیون دلاری در سانفرانسیسکو هستند. از آن زمان حدود 1.5 میلیون دلار برای ساخت بخش های دیگر ساختمان هزینه شده و این عمارت را به یکی از خانه های جذاب جهان بدل نموده است.



مایکل بلومبرگ
میلیاردرهای آمریکا در کجا به دنیا آمدند؟

محل تولد: بوستون

ثروت: 38.6 میلیارد دلار


این تاجر میلیاردر، نیکوکار و سیاستمدار بزرگ در بوستون متولد شده است. او پیش از رفتن به هاروارد، خانه را ترک نمود تا به دانشگاه جان هاپکینز برود. بلومبرگ در دهه 80، میلیاردها دلار را صرف ساختن رایانه ای مالی کرد که نحوه ذخیره سازی اوراق بهادار را تغییرداد. پس از آن، او توجه خود را به اعمال خیرخواهانه با تاکید بر تحقیقات پزشکی، هنر و آموزش و پرورش معطوف نمود. او همچنین سه دوره را به عنوان شهردار شهر نیویورک فعالیت کرده است. امروز مایکل بلومبرگ نیویورک را خانه خود می داند و البته املاکی را در سراسر جهان، خریداری کرده است. ثروت خالص او حدود 38.6 میلیارد دلار برآورد شده است.



جیم والتون
میلیاردرهای آمریکا در کجا به دنیا آمدند؟

محل تولد: نیوپورت، آرکانزاس

ثروت: 34.6 میلیارد دلار


جیم والتون پسر سام والتون، موسس وال مارت و باشگاه سام است. با سرمایه ای 34.6 میلیارد دلاری در مکان نهم این فهرست قرار گرفته است. فوربس برآورد کرده که جیم والتون حدود 12.8 درصد از وال مارت را دارا می باشد. والتون در نیوپورت به دنیا آمد و اکنون با همسر و چهار فرزند خود در بنتون ویل در آرکانزاس زندگی می کند. او زندگی را با ثروتمندی آغاز نکرده است و رفته رفته با کار و پشتکار به موقعیت کنونی دست یافته است. همین سختی ها امروز نیز در نحوه زندگی او و دیگر اعضای خانواده اش به چشم می خورد. چنان که علی رغم چنین ثروت عظیمی رویه های صرفه جویی همچنان راهنمای زندگی آنهاست.



لری پیج
میلیاردرهای آمریکا در کجا به دنیا آمدند؟
محل تولد: شرق لیسینگ، میشیگان

ثروت: 33.8 میلیارد دلار


لری پیج در خانواده ای از متخصصان رایانه متولد شده است. از این رو تعجبی نیست که به سوی فن آوری دیجیتال گرایش پیدا کرده باشد. پس از دریافت مدرک لیسانس در دانشگاه میشیگان، خانه را ترک کرد تا در دانشگاه استنفورد مهندسی رایانه بخواند. در آنجا با سرگئی برین ملاقات نمود و به همراه او گوگل را بنیان گذاری کرد. در سال 1998، پس از جذب سرمایه یک میلیون دلاری از خانواده،دوستان و سرمایه گذاران، شرکت به طور رسمی راه اندازی شد. 

از آن زمان تاکنون گوگل به محبوب ترین موتور جستجوی جهان تبدیل شده است. در سال 2004 پس از فروش عمومی سهام شرکت، پیج به ثروتی میلیارد دلاری دست پیدا کرد و از آن زمان دارایی او به 33.8 میلیارد دلار رسیده است. لری پیج و گوگل همچنان در سیلیکون ولی در کالیفرنیا مستقر هستند. او امروز به عنوان مدافع انرژی های پاک، شبکه از خانه ها را در پالوآلتوا ساخته است که از سلول های سوختی، انرژی زمین گرمایی و جذب آب باران استفاده می کنند.

چگونه به فردی خلاق و استعداد تبدیل شوم؟

فرهنگ مدرن اغلب به خلاقیت، به عنوان یک موهبت طبیعی و ذاتی برای افراد نگاه می‌کند. هنرمندان همیشه با عباراتی مانند "شما بسیار با استعداد هستید” مورد ستایش قرار می‌گیرند، اما در حقیقت، استعداد و مهارت در کنار کمی تلاش و کوشش امکان‌پذیر است.
وب سایت پونیشا: فرهنگ مدرن اغلب به خلاقیت، به عنوان یک موهبت طبیعی و ذاتی برای افراد نگاه می‌کند. هنرمندان همیشه با عباراتی مانند "شما بسیار با استعداد هستید” مورد ستایش قرار می‌گیرند، اما در حقیقت، استعداد و مهارت در کنار کمی تلاش و کوشش امکان‌پذیر است. خلاقیت، مهارتی است که باید یاد گرفته شود، مورد تمرین و آموزش قرار بگیرد و به تدریج توسعه پیدا کند. تردستی و شعبده بازی نیاز به تمرین دارند همان‌طور که موج‌سواری، کدنویسی و حتی رانندگی نیاز به تمرین دارند. خلاقیت هم از این قاعده مستثنی نیست. وقتی شما خلاقیت را به بخشی از زندگی روزمره‌ی خود تبدیل می‌کنید، امکان رشد بیشتری را برای آن فراهم خواهید کرد. اما چگونه خلاقیت را به بخشی از زندگی روزمره‌ی خود تبدیل خواهید کرد؟ در این قسمت، به ارائه‌ی ۸ پیشنهاد در این باره می‌پردازیم و شما می‌توانید حتی از ۱۰ دقیقه آینده شروع به کار کنید.

به کمک این روش ها به فرد خلاق‌تری تبدیل شوید
۱- بی‌هدف به کشیدن و یا نوشتن چیزی بپردازید.

اگرچه در مدرسه بارها و بارها به ما تذکر داده شده است که این کار را انجام ندهیم و به کلاس درس توجه کنیم و حتی ممکن بوده که به خاطر این کار توبیخ شده باشیم، اما اکنون زمان آن فرا رسیده که این کار را دوباره انجام دهیم. این کار، برخلاف تفکرات عمومی، به معنای نداشتن تمرکز نیست. بلکه در حقیقت، می تواند به شما کمک کند تا در زمان حال حضور داشته باشید و خود را در فعالیتی که ممکن است در حال تغییر جهت از آن هستید درگیر کنید.

سونی بروان، نویسنده‌ی کتاب "انقلاب خط‌خطی کردن” به این نکته اشاره می‌کند که برخی از بزرگترین متفکران، از هنری فورد گرفته تا استیو جابز از این روش به منظور جرقه‌ای برای بروز خلاقیت استفاده می‌کردند. این روش می‌تواند به بهبود حافظه‌ی یادآوری و فعال شدن گذرگاه های عصبی منحصربه‌فرد بپردازد و به ایجاد بینش‌های جدید و مسیرهای شناختی منجر شود. برخی از شرکت‌ها حتی به تشویق کارکنان خود به منظور انجام این کار در طول ملاقات‌ها می‌پردازند.

۲- در کلاسهایی ثبت‌نام کنید که قبلا هیچ‌گاه در آن‌ها شرکت نکرده‌اید.

خلاقیت، در زمانی که شما خود را به خارج از منطقه‌ی امن خود هدایت می‌کنید و چیزهای جدیدی یاد می‌گیرید ، شکوفا می‌شود. بسیاری از جوامع به ارائه‌ی کلاس‌های آموزشی برای بزرگسالان می‌پردازند. این کلاس‌ها معمولا بسیار غیررسمی و خودمانی هستند که مبتدیان بسیاری در این کلاس‌ها شرکت می‌کنند. شما می‌توانید نقاشی، سفالگری یا نجاری را امتحان کنید. یا یادگیری یک زبان جدید، استفاده از ابزارهای تازه و یا کلاس‌های آشپزی را به لیست خود اضافه کنید.

۳- محیط مناسبی را برای خود ایجاد کنید.

حقیقت این است که هر فردی (حتی شما) می‌تواند خلاق باشد. شما نیاز به یک محیط مناسب، در کنار وجود محرک‌ها و حمایت دارید. گوگل برای سرزنده نگه داشتن کارکنان خود به ارائه‌ی خدماتی برای آن‌ها از جمله زمین والیبال ساحلی و نوشیدنی رایگان می‌پردازد، در واقع تشکیلاتی که به پارک بازی بزرگسالان شباهت بسیاری دارد. هدف اصلی، ایجاد محیطی است که به کارکنان اجازه می‌دهد تا برای بیان ایده‌های خلاقانه و حتی غیرمنطقی احساس آرامش و راحتی کنند. کسب و کاری که برای خلاقیت ارزش قائل است، نیاز دارد تا به بهترین شکل عمل کند تا بتواند به پرورش یک محیط خلاقانه و امن بپردازد که در آن ایده‌های غیرمعمول مورد ستایش قرار می‌گیرند و با خلاقیت تغذیه می‌شوند.

۴- یک دفترچه‌ی نقاشی یا دفترچه‌ی شعر برای خود تهیه کنید .

طراحی کردن روش بسیار مناسبی برای حفظ حافظه و استفاده‌ی ساختاری از زمانی است که ممکن است صرف موارد دیگری مانند مکالمات تلفنی کم ارزش شود. یک کتاب طراحی کوچک و کم‌وزن تهیه کنید که به راحتی در کیف شما جا شود، هر زمانی که وقت آزاد دارید، حتی اگر بسیار کوتاه باشد، شروع به طراحی کنید، مثلا زمانی که منتظر قهوه‌ی خود هستید، به طراحی نمک‌دان روی میز و یا روزنامه‌های مچاله شده داخل مترو بپردازید.

در ابتدا ممکن است نسبت به طراحی‌های خود ناامید شوید ، اما هرچه بیشتر طراحی کنید، بهتر خواهید شد. بهتر است بیش از حد به تجزیه و تحلیل نتایج ناشی از طراحی خود نپردازید، بهتر است تنها برای لذت بردن از روند طراحی، به کار خود ادامه دهید نه برای دستیابی به نتایج عالی. خلاقیت از انجام فعالیت نشات می‌گیرد، بنابراین اگر تنها چندین دقیقه در روز را به طراحی کردن اختصاص دهید، به افزایش خلاقیت در محل کار خود نیز منجر خواهید شد.

به کمک این روش ها به فرد خلاق‌تری تبدیل شوید
۵- وسایل سرگرمی را بر روی میز کار خود قرار دهید.

بسیاری از شرکت‌های طراحی خلاق، به تشویق کارکنان خود برای قرار دادن اسباب بازی‌ها و وسایل سرگرمی، از لگوها گرفته تا خمیرهای بازی، بر روی میز کارشان می‌پردازند. ساختن چیزی به وسیله‌ی نیروی فیزیکی و به کمک دست‌، برخلاف تایپ کردن با کیبورد، می‌تواند به عنوان روحیه‌ی نوآورانه‌ای که شما به آن نیاز دارید عمل کند.

۶- خود را در داستان‌های کوتاه غرق کنید.

داستان‌های کوتاه شکلی از نوشتار است که از بخش‌های بسیار کوتاه تشکیل شده است. سعی کنید خواندن یک داستان‌های کوتاه را امتحان کنید. به یک اجتماع آنلاین بپیوندید، یا داستان خودتان را در محل کار بنویسید. لازم نیست به خودتان سخت بگیرید یا این داستان را در جایی به اشتراک بگذارید. این تنها فرصتی است که به کمک آن می‌توانید ایده‌های خلاقانه‌ی خود را پرورش دهید.

۷- تست ۳۰ دایره را انجام دهید.

این تمرین خلاقانه‌ی عالی توسط یکی از محققان به نام باب مک‌کیم به وجود آمده است و در سخنرانی تیم بروان در TED talk به نام "خلاقیت و بازی” نیز به آن اشاره شده است. بر روی یک ورق کاغذ، ۳۰ دایره بکشید. حالا در عرض یک دقیقه ، هر یک از این دایره‌ها را به یک چیز مختلف تبدیل کنید. به عنوان مثال، یک دایره می‌تواند خورشید باشد یا دایره‌ی دیگر می‌تواند کره‌ی زمین باشد. شما در یک دقیقه می‌توانید به خلق چند نمونه بپردازید؟ (در بررسی نهایی کمیت را به کیفیت ترجیح دهید.)

نتیجه: بیشتر افراد به سختی می‌توانند این تعداد را به ۳۰ عدد برسانند. بیشتر به خاطر اینکه ما به عنوان بزرگسالان، تمایل داریم تا خودمان به ویرایش کارهایمان و انتقاد کردن از آن‌ها بپردازیم. کودکان به سادگی، به کشف ممکن‌ها، بدون نقد کردن خود می‌پردازند، در حالی که بزرگسالان بیشتر به خود سخت می‌گیرند.

۸- نقش بازی کنید.

نقش بازی کردن می‌تواند به شما کمک کند تا به توسعه‌ی راه‌حل‌های جدید برای مشکلات کنونی، با قرار دادن خود در جای مشتری یا مراجعه کننده بپردازید. حتی اگر پیش از این برای وارد شدن به طرز فکر مشتریان خود تلاش کرده باشید، نقش بازی کردن به صورت فیزیکی با همکاران نیز می‌تواند به ایجاد افشاگری‌های قدرتمند و ارائه‌ی راه‌حل‌هایی برای پروژه‌ی شما منجر شود. همانند کودکان، نقش بازی کردن یکی از روش‌هایی است که به شکوفا شدن تصورات ما منجر می‌شود، این نقش بازی کردن، از پختن شیرینی گرفته تا جنگیدن با افراد بد و یا جستجو در جنگل‌هایی در حیاط پشتی ذهن شما را شامل می‌شود. زمان آن فرا رسیده است تا قدرت بازی را بازگردانید.
منبع : مجله اینترنتی برترین ها 

ثروت معمولآ ثمره موفقیت است،ولی در مجموع نتیجه تلاش فراوان نیست.


1.جذب ثروت :

روزی در یک سخنرانی درباره خوشبختی شرکت کرده بودم.می دانستم سخنران عملآ برای ده سال ورشکست بوده است.می خواستم بدانم چه چیزی برای گفتن دارد.او بسیار خوب صحبت می کرد.بدون شک عده ای از حضار از صحبت های او استفاده کردند،ولی خود او از آنچه یاد می داد سودی نبرده بود.من،خود را معرفی کردم و از او پرسیدم:آیا به اصولی که از آنها صحبت می کند،معتقد است؟اوتأیید کرد.از او پرسیدم: این اصول باعث خوشبختی او شده اند؟در پاسخ گفت:نه کاملآ.علت را از او پرسیدم.جواب داد که فکر می کند که تقدیر او این است که خوشبختی را تجربه نکند.او با اعمال و اعتقادات خود تنگدستی را جذب می کرد.او متوجه نبود که افکار و محیط او تأثیر نا مطلوبی بر او می گذارند.به او گفتم:نیروی حرکت و قدرت های عظیم فکر درباره ثروت،باعث جذب ثروت می شود.ذر نتیجه اگر آرزوی ثروتمند شدن دارید،باید نیروهایی را جذب کنید که به شما در کسب آن کمک کنند.افکار شما شرایط مشابه را جذب می کند.اگر به تهیدستی فکر کنید آن را جذب می کنید.اگر تصمیم بگیرید که در آینده ثروتمند شوید، این فکر را به تمام نیروهای ذهنی خود تلقین می کنید و در عین حال از تمام شرایط بیرونی برای کمک استفاده کرده و در نهایت به ثروت می رسید


2.فقر و ثروت :

هیچ فردی از ابتدا محکوم به فقر نبوده است.وقتی ثروت تحت شرایط مناسب به دست آید زندگی را وسعت می بخشد.از هر چیز می توان هم استفاده خوب و هم استفاده بد کرد.نیروهای ذهنی نیز مانند ثروت می توانند هم در جهت خوب و هم در جهت بد هدایت شوند.با کمی استراحت می توانیم تجدید قوا کنیم.استراحت بیش از حد انسان را بسوی تنبلی،حماقت و آرزوهای خیال پردازانه سوق می دهد.اگر ثروت خود را نا عادلانه از دیگران به دست بیاورید،از نیروهای خود استفاده نا به جا کرده اید.ولی اگر ثروت شما از منابع درست به دست آید،خوشبخت می شوید.از طریق ثروت می توانیم کاری کنیم که باعث ترقی خودمان و دیگران شویم


 3.اولین گام به سوی کسب ثروت :

 اولین گام به سوی کسب ثروت این است که اطراف خود را با تأثیرات مفید احاطه کنید.محیط رشد دهنده ای برای خود بخواهید،خود را در آن قرار داده و تحت تأثیر آن شکل بگیرید.


4.ثروت،نتیجه تلاش فراوان نیست :

اغلب مردان بزرگ همه اعصار،نسبتآ ثروتمند بوده اند.آنها یا آن را به ارث برده و یا به دست آورده اند.بدون پول نمی توانستند موفق شوند.کسی که در شرایط سخت فیزیکی مشغول کار است،غیر ممکن است ایده آل های بالای کسی را داشته باشد که در رفاه نسبی است.


ثروت معمولآ ثمره موفقیت است،ولی در مجموع نتیجه تلاش فراوان نیست.


هزاران نفر که سخت می کوشند،هرگز ثروت نمی شوند.دیگران با تلاش بسیار کمتر ثروت بسیاری کسب می کنند.دیدن توانایی ها و امکانات پیش رو،گام دیگری به سوی کسب ثروت است.یک مرد می تواند تا آخرین حد توان کوشا باشد.ولی اگر از نیروهای ذهنی خود استفاده نکند،فقط کارگری است تحت فرمان مردی که از نیروهای ذهنی خود در جهت سود و منفعت خود استفاده می کند.


5.فقط از طریق پس انداز در آمد،نمی توان ثروتمند شد : 

هیچ کس نمی تواند در مدت عمر معمولی و فقط از طریق پس انداز در آمد خود،ثروتمند شود.عده بسیاری در تمام عمر خود در نهایت صرفه جویی عمل می کنند ولی اینگونه نشاط و انرژی خود را هدر می دهند.مثلآ مردی را می شناسم که پیاده سرکار می رفت.یک ساعت طول می کشید به محل کار خود برسد و یک ساعت هم صرف بازگشت از محل کار به خانه می شد.میتوانست با ماشین این مسیر را طی بیست دقیقه طی کند.او هر روز ده سنت پس انداز می کرد،ولی یک ساعت و نیم را هدر می داد.سرمایه گذاری چندان سودبخشی نبود،جز اینکه زمان صرف شده برای ورزش پیاده روی برای سلامتی او فایده فراوانی داشت.اگر همین میزان زمان را صرف تمرکز در جهت تلاش برای غلبه برمحیط کار ناخوشایندمی کرد،می توانست خود را در مسیر خوشبختی قرار دهد. 


6.نتایج زیان ولخرجی در امور زندگی : 

یکی از بزرگترین اشتباهات بسیاری از افراد نسل حاضر این است که با افرادی معاشرت می کنند که نمی توانند توانایی های آنها را آشکار کنند یا باعث رشد آن شوند.وقتی جنبه اجتماعی زندگی بیش از حد یک جانبه رشد می کند و اغلب نیز چنین است و تفریح و سرگرمی،انگیزه اصلی زندگی شخص می شود،فرد به جای صرفه جویی عادت به ولخرجی پیدا می کندو به هدر دادن منابع جسمی،ذهنی،روحی و معنوی به جای حفظ آنها عادت می کند.در نتیجه این شخص انگیزه درستی ندارد و قدرت ها و نیروهای خدادادی او رشد نکرده باقی می ماند و در نتیجه در تمام روابط بالاتر زندگی،قضاوت ضعیفی خواهد داشت.ذر اموال و دارایی همیشه ضعیفترین است.اغلب مانند انگل وابسته است و اگر موقعیت استقلال و تولید داشته باشد،بیشتر مصرف کننده خواهد بود و تولید ضعیفی خواهد داشت.ظاهرآ قسمتی جدایی ناپذیر از زندگی غم انگیز این افراد است که قبل از درک نیروها و قوانین سازنده زندگی باید اینگونه دردناک درس بگیرند عده اندکی از اشتباه دیگران درس می گیرند.بیشتر افراد بایدخود تجربه کنند و دانشی را که از این طریق به دست می آورند،در زندگی خود صرف بازسازی کنند 


7.آشنایی و معاشرت با افراد با قابلیت و ثروتمند : 

 اولین و آخرین قدم در کسب ثروت،احاطه کردن خویش با تأثیرات خوب است،یعنی افکار خوب،سلامت کامل،خانه و محیط تجاری خوب و همکاران تجاری موفق.با هر وسیله مجاز ممکن،با افراد با قابلیت آشنا شوید.امواج فکری خود در ارتباط با تجارت را با افکار آنها هماهنگ کنید.این کار معاشرت با شما را دلپذیر کرده و همه به دنبال معاشرت با شما خواهند بود.هنگامی که با افراد ثروتمند معروف و بدون عیب ارتباط دوستی صمیمانه برقرار کردید،سرمایه خود را هر چند اندک،برای سرمایه گذاری به آنها بسپارید و تا زمانی که هوش تجاری برای مدیریت سرمایه خود پیدا کنید،به این کار ادامه دهید.در این زمان از طریق چنین معاشرت هایی،جایگاه خود را در زندگی پیدا می کنید.اگر درست روی فرصت های خود تمرکز و از آنها استفاده کنید،جزو کسانی نخواهید بود که از زندگی کم بهره برده اند.اگر درآمد کافی برای معاش را حفظ کنید و از بخشی از اموال خود در جهت هموار کردن راهی که رفته اید برای دیگران استفاده کنید،بیشتر لذت می برید.جایی در مغزتان نیرویی وجود دارد که شما را از حالت بی تفاوتی خارج کرده و در صور ت استفاده شدن،شما را تا اوج قله موفقیت بالا می برد.

موفقیت در واقع یک خط پیچ در پیچ است تا یک خط راست.

با این حال که به واقعیت واقف هستیم باز هم تمایل داریم به موفقیت به صورت یک خط صاف نگاه کنیم که از پایین ترین نقطه شروع می شود و به بالاترین نقطه ختم می شود. ولی موفقیت در واقع یک خط پیچ در پیچ است تا یک خط راست.

دلیل اینکه دوست داریم موفقیت را یک خط صاف تصور کنیم این است که خط صاف، ساده و مشخص است، این حالت، موفقیت را ممکن و روشن نشان می دهد. ولی واقعیت، یک چنین دیدگاهی را به موفقیت ندارد. شاید یک خط پیچ در پیچ به نظر به هم ریخته بیاید و فهمیدنش سخت باشد، اما شکست ها، قدم های اشتباه، بدشانسی ها و همه چیزهایی که ممکن است باعث دلسردی شما در طول راه شود را در نظر می گیرد و حساب می کند. در هر صورت هر طور که موفقیت را تعریف می کنید انتظار به هم ریختگی هایی را داشته باشید ولی بدانید که در نهایت به موفقیت مورد نظر خواهید رسید. 

در نا امیدی بسی امید است

در نا امیدی بسی امید است



وودی آلن

 

کارگردان، تهیه کننده،‌نویسنده و هنرپیشه مشهور که جوایز بسیاری را در زمینه هنر سینما از آن خود کرده است،‌در زمینه تولید فیلمهای متحرک در دانشگاه نیویورک سیتی و سیتی کالج نیویورک نه تنها موفق نشد بلکه جزو مردودین این رشته بود. و همینطور در رشته زبان انگلیسی در n.y.u نیز جزو مردودین بود.

 

 الکساندر گراهام بل

 

گراهام بل.‌مخترع تلفن، پس از اختراع خود نتوانست اختراع ویژه اش را به دنیای تجارت عرضه کند. او برای یافتن یک پشتیبان برای اجرای نقشه اش تحت فشار بسیار شدیدی قرار داشت. در 1876 او به کمپانی بزرگ وسترن یونیون پیشنهاد داد که  در ازای دریافت صد هزار دلار، حقوق انحصاری اختراع ویژه اش را به آنان بفروشد! ولی جالب آنکه رئیس این شرکت بزرگ، پیشنهاد او را رد کرد و در حالی که گراهام بل را با سوالات کوته بینانه خود تحت فشار قرار داده بود به او گفت: تو فکر می کنی این اسباب بازی الکتریکی چه استفاده ای برای شرکت می تواند داشته باشد؟!

  

وینستون چرچیل

 

مردی که تا سنین بالا فقط عنوان شهروند پیش کسوت را، آن هم به دلیل سنش داشت در سن 62 سالگی به مقام نخست وزیری رسید. او به اندازه یک عمر کامل و تقریبا بطور دائم،‌در تلاش برای رسیدن به رتبه های بالا شکست خورد و در نهایت توانست به آنچه می خواست برسد!

 

 کلینت ایستوود

 

هنرپیشه معروف فیلمهای وسترن که شهرت بسیاری را در سینما از آن خود کرده است در ابتدای کارش نه تنها فرد مطرحی در این رشته نبود بلکه آینده او توسط کمپانی های فیلمسازی، ناامیدکننده پیش بینی شده بود و او را فردی می نامیدند که دندانهای لب پریده دارد و سیب آدم (استخوان جلوی گلو)‌ او بیش از حد بیرون زده است و بیش از حد آرام حرف می زند. این تصویر او در ذهن کمپانی های بزرگ بود!

 

آلبرت انیشتین

 

او در مقاطع تحصیلی خود بسیار ضعیف بود. در کلاس اول ابتدایی و امتحان ورودی دانشگاه پلی تکنیک زوریح رد شد! ولی در نهایت یکی از نامدارترین دانشمندان تاریخ شد!

 

ویلیام فالکنر

 

کسی که در مقطع متوسطه تحصیلات خود رد شد و کارش فقط پرسه زدن در آمریکا و کانادا بود! او رشته های زیادی را امتحان کرد از جمله نام نویسی برای نیروی هوایی کانادا، سعی کردن برای ورود به دانشگاه، کار کردن بعنوان رئیس پستخانه که در نهایت به خاطر آنکه سر کار و در وقت کاری، خود را به خواندن و مطالعه سرگرم می کرد او را اخراج کردند!

سپس او نویسندگی را امتحان کرد و 5 کتاب تا سال 1930 نوشت ولی حتی از این طریق هم موفق نشد تا خانواده خود را از نظر مالی تامین کند؛ ولی مایوس نشد. در نهایت در سال 1949 موفق به گرفتن جایزه نوبل در رشته ادبیات شد!

 

هنری فورد

 

بارها و بارها شکست خورد و تقریبا 5 بار ورشکست شد تا در نهایت موفق شد به آنچه در نظر داشت برسد. جالب آنکه او در ساخت اولین ماشین دست ساز خود فراموش کرده بود دنده عقب را در ماشین تعبیه کند! در سال 1957 وقتی به ماشین ساخت خود مباهات می کرد درهای ماشین بسته نمی شدند و کاپوت ماشین هم باز نمی شد! رنگ ماشین پوسته پوسته شده بود و بوق آن گیر کرده بود و به گونه ای بود که فروشش غیر ممکن بود! ولی بعدها تولیدات او بسیار چشمگیر و مشهور شد. امیدها را می توان افزود و بیمها را می توان کاست. خداوند همیشه تجربیات جدید و شگفت انگیزی برای ما در پرده دارد. اغلب وقتی به نظر می رسد که همه چیز به انتها رسیده و شب به تاریک ترین حد خود نزدیک شده، ‌خداوند معنی متفاوتی را برایمان رقم می زند و معنای این انتها،‌شروعی تازه است و بشارت دهنده آنکه نور در راهست زیرا که روش های او با روش های ما فرق دارد! اگر او بخواهد در انتهای ناامیدی ها،‌امیدواری عظیمی در انتظارست.

آینده متعلق به کیست...


آینده متعلق به کیست... 



1- آینده متعلق به کسانی است که از رقابت دست نکشند. هرگز از بهتر شدن دست برندارید.


2- بزرگترین مانع بر سر راه «موفقیت» در حرفه تان ، آگاه نبودن از انتظاری است که دیگران از شما دارند . اطمینان حاصل کنید که در این مورد آگاهی کافی دارید.


3- «خوب بودن» به ندرت برای موفقیت کافی است. «عالی بودن» را معیار خود قرار دهید و از «متوسط بودن» پرهیز کنید.

 بدترین نوع استفاده از وقت این است که کاری را که ابداً لازم نیست به بهترین وجه انجام دهید.

4- دستمزد شما نسبت مستقیم دارد با این که کارتان چیست، چقدر آن را خوب انجام می دهید، و این که تا چه حد انتخاب فرد دیگری به جای شما مشکل است.


5- تنها عاملی که می تواند برای شما واقعاً امنیت شغلی ایجاد کند این است که تا چه حد می توانید کار خود را خوب انجام دهید.


6- شغلتان هرچه باشد، ابتدا باید در کارتان فرد با ارزشی شوید و آنگاه وجود شما در سازمان ضروری خواهد بود.


7- همیشه در کارتان از دیگران تا حد زیادی پیشی بگیرید. در این صورت دیگران نمی توانند با شما رقابت کنند.


8- مشتری شما کسی است که به شما وابسته است و شما نیز برای موفقیت به او وابسته هستید.


9- مهمترین مشتری شما «رئیس» شماست.


10- همیشه براساس اولویت هایی که رئیستان برای شما تعیین می کند کار کنید.


11- بدترین نوع استفاده از وقت این است که کاری را که ابداً لازم نیست به بهترین وجه انجام دهید.

 «خوب بودن» به ندرت برای موفقیت کافی است. «عالی بودن» را معیار خود قرار دهید و از «متوسط بودن» پرهیز کنید.

12- وقت صرف کردن برای انجام کاری که در اولویت نیست ، آینده کاری شما را به خطر می اندازد.


13- توانایی تعیین اولویت ها و سپس شروع و انجام سریع کارهای مربوطه موجب می شود در کارتان سریع تر پیشرفت کنید.


14- دانش  قدرت است. دانش یا مهارت تخصصی در حوزه کاری تان پیشرفت شما را تسهیل می کند.


15- داشتن تخصص و کارآیی برای پیشرفت در کار ضروری است.


منبع : بخش اجتماعی سایت تبیان


8 راه فرعی موفقیت

موفقیت واژه ای است که همه بلا استثنا به دنبال آن هستند و از هر لحاظ که در نظر بگیریم می توانیم موفقیت را معنا کنیم. موفقیت شغلی، موفقیت در زندگی، موفقیت تحصیلی، موفقیت در دوستی و … که همه اینها در یک کلمه جمع میگردند به نام “موفقیت و توفیق” .

برای رسیدن به موفقیت راههای بسیار زیادی را همه روزه از این و آن می شنویم اما بهتر است بهترینها را برای خود جدا کرده و همیشه آویزه ی گوشمان باشد و یا حتی خودمان مبدع راههای مختلف موفقیت باشیم. به هر حال ۸ پیشنهاد را تقدیم می کنم شاید برای شما مفید واقع شود :

 

۱ – اهداف مشخص و ناب را انتخاب کنیم

 

به این معنا که هدفی را که انتخاب می کنیم:

الف) تمامی جزئیاتش مشخص باشد   ب)قابلیت جزء جزء شدن را داشته باشد  ج) مناسب و درخور ما باشد  د)در بازه زمانی مشخص شده انجام گیرد

 

۲ – نقشه ای جامع برای رسیدن به هدف داشته باشیم

 

باید برای رسیدن به هدف مورد نظر خود راههایی را در نظر گرفته و تمامی جزئیات را به قلم آوریم نه اینکه بی حساب و کتاب وارد حیطه شده و به دنبال هدف خود اینور و آنور رویم. بسیاری از مردم هدف بسیار خوبی را انتخاب می کنند اما نمی دانند چگونه باید به آن دست پیدا کنند. هدف شما مانند گنج است و نقشه، نقشه ی رسید به گنج. پله به پله و قدم به قدم تا رسیدن به هدف از پیش تعیین شده.

 

۳ – دقیقا برای هر قدم از نقشه وقتی را تعیین کنیم

 

مثلا هدف ما موفقیت در زمینه ورزش است. ابتدا اضافه وزن خود را باید اصلاح کنیم. خب من با خودم عهد می کنم که تا روز اول فروردین سال ۱۳۸۸ پنج کیلوگرم اضافه وزن خود را اصلاح کنم. سپس مرحله بعدی و همچنین در حین انجام مرحله اول باید همزمان به موارد دیگر نیز پرداخت.

 

۴ – در میان گذاشتن هدف با عموم

 

یعنی اینکه هدف خود را با همه خانواده، دوستان، استادان، مربیان و … در میان گذاشته تا با پشتیبانی و دلگرمی انان مواجه شویم که این خود نوعی بارش فکر است.

 

۵ – پیدا کردن گروه پشتیبان

 

می توانیم در راستلی هدف خود با گروههای یا دوستان “هم هدف” خود گروهی را درست کرده تا اولا انرژی ما تبدیل به سینرژی شده و ثانیا در صورت بروز کوچکترین خطایی از جانب ما، توسط دوستان سریعا گوشزد شود تا جلوی کجروی گرفته شود.

 

۶ – هر شکستی را پیروزی دانستن

 

در راستای نیل به اهداف باید هر شکستی را پله ای جهت رسیدن به پیروزی دانست. چراکه با هر شکست یکی از راههای شکست بسته می شود و احتمال پیروز شدن، در صورت پیدا کردن دلیل شکست بسیار بیشتر از قبل خواهد شد.

۷ – تغییر در خود، ونه در اطرافیان

 

در صورتی که یک الگو برای همه کار کند و برای شما کار نکند چه دلیلی می تواند داشته باشد ؟ خب حتما مشکل از ماست. پس باید در وضعیت کنونی تغییر ایجاد شود.

 

۸ – خودمان را باور کنیم که می توانیم

 

تا زمانی که به خود متکی نباشیم، نمی توانیم اهدافمان را خودمان انتخاب کنیم.

رازهای موفقیت از زبان بزرگان قسمت اول


اگر امروز چیزی نسازید,

فردا هم چیزی که تماشایی باشد نخواهید داشت. 

  * رابرت کیوساکی*

مردان موفق 

می دانند چه می خواهند و

ایمان دارند که می توانند آن را بدست آورند.

آنتونی رابینز

سه جمله برای موفقیت:

1 - دانستن بیش از دیگران

2 - کار کردن بیش از دیگران

3 - انتظار کمتر از دیگران

ویلیام شکسپیر

بخواهید تا به شما بدهند،بجویید تا بیابید،بکوبید تا به روی شما باز شود
انجیل متی

زمین خوردن، شکست خوردن نیست؛

از زمین بلند نشدن، شکست خوردن است.

آبراهام لینکلن

مهمترین فرمول موفقیت:

تصمیم بگیرید چه می خواهید.

حرکت کنید.

توجه کنید چه کاری موثر ویا غیر موثر است.

روشهای نزدیک شدن به هدف خود را تغییر دهید تا زمانی که

به خواسته خود دست می یابید.

آنتونی رابینز

خودتان را دست کم نگیرید.چنانچه احساس حقارت و یا احساس گناه

به شما دست داد، با تمام قدرت با آن بجنگید و آن را در هم بشکنید 

و بر آن مسلط شوید.

دیوید شوارتز

ممکن است به آرامی راه بروم اما هیچگاه عقب نخواهم رفت؛

مگر زمانی که خود را آماده پرش طول ببینم .

کارل لوئیس

نیاز ذهن به تمرکز، عظیم ترین نیروی جهان است.

نیرویی است که به رایگان در اختیار شماست و هیچ کس نمی تواند 

به جای شما از آن استفاده کند.

نرون کیودومانت

راز از بند گشودن قدرت واقعی شما زمانی است که 

هدف هایی را برگزیدید که شما را به قدر کافی به هیجان آورد و

الهام بخش خلاقیت شما باشد و امیالتان را شعله ور سازد.

وقتی هدف هایتان را به روشنی تعریف نکنید امکان دست یابی به

رویاهای خود را ندارید.

آنتونی رابینز