راز موفقیت

رازهای زندگی و موفقیت از زبان بزرگان ! اسرار موفقیت در زندگی را بهتر بشناسید ؟!

راز موفقیت

رازهای زندگی و موفقیت از زبان بزرگان ! اسرار موفقیت در زندگی را بهتر بشناسید ؟!

چگونه زمان مان را مدیریت کنیم که وقت کم نیاوریم؟

آیا زمانتان را به خوبی مدیریت می کنید؟ اگر شما هم مثل اکثر مردم باشید،‌احتمالا پاسختان مثبت نخواهد بود.

شاید احساس خستگی می کنید و اغلب مجبورید تا دیر وقت کار کنید و درس بخوانید تا پرو‍ژه هایتان را تحویل دهید. شاید هم در ذهنتان در حال حرکت از بحرانی به بحران دیگر هستید و این موضوع برایتان استرس زیادی را به دنبال دارد. بسیاری از ما می دانیم که می توانستیم زمان را به شیوه بهتری مدیریت کنیم اما تشخیص اشتباهاتمان در این مسیر و بهبود عملکرد کار دشواری است.

هرگاه بتوانیم زمان خود را به خوبی مدیریت کنیم،‌به طور قطع در تحصیل و کار موفق هستیم و استرس کمتری را تجربه می کنیم. ما می توانیم زمان خود را به کارهایی اختصاص دهیم که در پیشرفت و موفقیت تحصیلی ما تغییر عمده ای ایجاد می کنند. در این مقاله به معرفی و بررسی اشتباهات رایج در مدیریت زمان و ارائه راهکارهایی جهت فائق آمدن به آنها اشاره می کنیم:


1 - ناکارآمدی در تهیه لیست کارهاآیا تا به حال این احساس دردناک را داشته اید که فراموش کرده اید بخش مهمی از یک کار را انجام دهید. اگر بله ،‌احتمالا از لیست انجام کارها استفاده نکرده اید (یا اگر استفاده کرده اید ممکن است به خوبی آن را به کار نگرفته اید).

برای تهیه لیست انجام کاره باید سه مرحله را انجام دهید :
_ نوشتن فهرستی از تمام کارهایی که دارید. می توانید برای مرتب و واضح تر شدن لیست ها،برای حوزه های مختلف مثلا شخصی، تحصیلی، کاری و خانوادگی لیست های جدا تهیه کنید.

_ بهتر است برای کارهای بزرگ مثل پرو‍ژه ها هر کار را به بخش های کوچک تر تقسیم کنید. هرچه کارها را به بخش های کوچک تر تقسیم کنید برداشتن گام ها برایتان آسان تر خواهد شد.

_ اولویت بندی: در لیست خود مشخص کنید کدام کار اهمیت بیشتر یا کمتری دارد . می توانید با شماره های 1، 2، 3، 4 ترتیب اهمیت و ضرورت کارها را نشان دهید.

2 - نداشتن هدف گزاری شخصیآیا می دانید که دوست دارید تا 6 ماه آینده کجا باشید؟ 1 سال دیگر چطور؟ یا حتی 10 سال دیگر؟
اگر برای این سوالات پاسخی ندارید،‌الان زمان آن است که اهداف شخصی تان را مشخص کنید. هدف گزاری شخص برای مدیریت صحیح زمان امری ضروری به حساب می آید. زیرا هدف ها به شما یک جهت گیری و چشم انداز به سمت انجام کارها می دهد. وقتی که می دانید می خواهید به چه سمتی حرکت کنید،‌ بهتر می توانید اولویت ها،‌زمان و منابع لازم برای رسیدن به آن هدف را مدیریت کنید. هم چنین هدف ها به شما کمک می کنند که تصمیم بگیرید چه چیز ارزش صرف زمان را دارد. لازم است که برای تدوین هدف هایتان نکات زیر را رعایت کنید.
یک هدف خوب باید :

1. دقیق و صریح باشد
ما باید اهدافی را معین کنیم که دقیق و صریح باشند. اهداف باید آنقدر دقیق و صریح باشند که دقیقاً مشخص شود باید در چه جهتی حرکت کنیم. صراحت هدف هم به اندازه جهت اهمیت دارد.

2 . قابل اندازه گیری باشد
هدف را باید بشود اندازه گرفت. برای ارزیابی پیشرفت نیاز به اعدادی داریم که با هم مقایسه کنیم. اگر می خواهید پولدار بشوید کافی نیست که هدف تان این باشد که پول در بیاورید. مقدار پولی را که می خواهید به دست بیاورید در چارچوب زمانی مشخص اعلام کنید. کمیت هدف را باید بتوانید اندازه بگیرید تا بتوانید اگر لازم شد در طول مسیر اعمال خود را تنظیم کنید.


3. قابل دستیابی باشدهدفی که دسترسی به آن ممکن نباشد شخص را به اندازه کافی برنمی انگیزاند. خیلی ها فکر می کنند هرچه هدف بزرگتر باشد بیشتر برای رسیدن به آن تلاش می کنند اما همان طور که از قدیم گفته اند سنگ بزرگ علامت نزدن است. مغز خیلی زود هدف خیلی بزرگ را کنار می گذارد چون خود شما هم باور ندارید که بتوانید آن را عملی سازید.


4 . واقعی باشدباید در هدف گذاری با خودمان صادق باشیم. افزایش 50 درصدی معدل پایان ترم، وقتی که بیشتر وقت تان را پای تلویزیون صرف دیدن فوتبال یا سریال می کنید از واقع گرایی به دور است. اگر هدف تان واقعی نباشد مغز باز هم آن را ندید می گیرد. هدفی انتخاب کنید که برای خودتان معقول باشد.


5 . محدوده زمانی تعیین کنیدزمان تنها منبعی است که کاملاً یکسان در اختیار همه قرار گرفته است. این منبع ارزشمند موفقیت یا شکست شما را رقم می زند. برنامه ای که چارچوب زمانی برای آن تعریف نشده محقق نمی شود چون انسان تمایل ذاتی برای به تعویق انداختن کارها دارد. اگر زمان را محدود کنید به خودتان پیام می دهید که باید به انجام کارهایتان متعهد باشید.

3 - نداشتن اولویت بندی
تا چند روز دیگر امتحان میان ترم دارید و در حال حاضر زمان خود را صرف پیدا کردن اطلاعات درباره پروژه ی پایان ترم می کنید. درست است که پروژه ی شما مربوط به یکی از واحدهای درسی مهمتان است اما منطق اولویت بندی حکم می کند که شما در حال حاضر به امتحانی بپردازید که یک امر فوری محسوب می شود. بهتر است در لیست انجام کارها در جلوی هرکار بنویسید که این کار چقدر مهم و فوری است.

_ کارهای مهم و فوری
کارهایی که در اولویت اول قرار می‌گیرند معمولا انجام می‌شوند، زیرا هم اهمیت زیادی دارند و هم باید در بازده زمانی معینی به اتمام برسند. کسانی که زیاد تعلل می‌کنند، ممکن است برای به تعویق انداختن این نوع کارها بهانه‌تراشی کنند.

_ کارهای غیرمهم و فوری
کارها از نظر فوریت روی یک طیف قرار دارند که در یک سوی آن کارهای غیرفوری، (در واقع همان کارهای عادی که انجام آنها فوریت ندارد) و در سوی دیگر کارهایی قرار دارند که از فوریت بالایی برخوردارند مانند سررسیدهای کاری، موعدهای مقرر، کارهایی که از طرف مافوق ارجاع شده‌اند.
اولویت‌های نوع دوم کارهایی هستند که باید ظرف مدت کوتاهی آنها را انجام دهیم. باید به یاد داشته باشیم که این کارها اغلب ارزش خاصی ایجاد نمی‌کنند، پس نباید وقت زیادی صرف آنها کرد.

_ کارهای مهم و غیرفوری
شاید بتوان گفت مدیران موفق کسانی هستند که کارهای مهم و غیرفوری را به درستی تشخیص می‌دهند. شناخت این دسته از کارها به مدیران کمک می‌کند زمان بیشتری برای خود خلق کنند منظور از ذخیره زمان با حذف کارهای غیرمهم و غیرفوری این نیست که صرفا حیطه تفریح یا آسایش خود را گسترش دهیم، بلکه هدف این است که به خاطر انجام کارهای عادی و روزمره از انجام کارهای مهم و حیاتی غفلت نورزیم.

_ کارهای غیر مهم و غیر فوری
شاید بتوان گفت کارهای این دسته را می توانید به تاخیر بیندازید یا آنها را حذف کنید . زیرا انجام ندادن آنها لطمه ای به عملکرد شما نمی زند.

4 - شکست در مدیریت حواس پرتی ها 
آیا می دانید که بسیاری از ما ‌، 2 ساعت از هر روزمان را به دلیل حواسپرتی ها از دست می دهیم؟ فکر کنید که چه کارهایی را می توانیم انجام دهیم اگر این زمان را به کار بگیریم.
خواه این زمان ناشی از پرداختن به ایمیل ها ،‌چت کردن یا تماس های تلفنی غیرضروری باشد،‌در هر صورت حواس پرتی ها مانع از این می شوند که ما به صورت رضایت بخش و با 100 درصد توانایی و انرژی مان کارها را انجام دهیم. اگر می خواهید بر روز خود کنترل داشته باشید و کارتان را به نحو احسن انجام دهید، بسیار ضروری است که بدانید چگونه حواس پرتی ها و کارهای غیرضروری را به حداقل برسانید. برای مثال زمانی که نیاز به تمرکز دارید تلفن همراه خود را در حالت بی صدا قرار دهید و به دوستان یا کسانی که باعث حواس پرتی شما می شوند با احترام نشان دهید که آنها مززاحم کار و درس خواندن شما هستند.

5 - به تعویق انداختن کارها 
به تعویق انداختن زمانی اتفاق می افتد که شما کارهایی را متوقف می کنید که بیش از دیگر کارها نیازمند رسیدگی هستند. زمانی که کاری را به امروز و فردا موکول می کنید ،‌در درون خود احساس گناه می کنید از اینکه چرا کار را شروع نمی کنید. مدام برای اینکه حواستان را از آن کار منحرف کنید،‌زمان خود را صرف کارهای کمتر ضروری می کنید. بنابراین معمولا کارهای نیمه تمام زیادی دارید یا به دلیل کمبود وقت در زمان پایانی،‌کارها را به صورت رضایت بخش انجام نمی دهید. 
یکی از روش ها برای مبارزه با به تعویق انداختن این است که به خودتان بگویید " فقط 10 دقیقه روی این پروژه کار کن". یا اینکه به خودتان یادآوری کنید که لازم نیست به یکباره تمام کار را از ابتدا تا انتها انجام دهید. بلکه در لیست انجام کارها قدم های کوچک ابتدایی هر کار را بنویسید و برای آن اقدام کنید. مثل اگر کار شما " تعیین موضوع پروژه "است می توانید بنویسید:
-تماس با یکی از دوستان و مشورت با او
-رفتن به کتابخانه و مطالعه یک پایان نامه


6 - نداشتن قدرت "نه" گفتنآیا شما هم فردی هستید که "نه" گفتن به دیگران برایتان سخت است؟ اگر بله احتمالا برای کارهای زیادی متعهد شده اید. این مسئله باعث عملکرد ضعیف،‌استرس و کمبود وقت می شود.


7 - تلاش در زمان خستگیبرخی از افراد یک تمایل ناخودآگاه به پرمشغله بودن دارند. زیرا به نظرشان اینگونه فعال تر هستند . اما متاسفانه " شلوغ و پرکار بودن " به ندرت به معنای فعال و موثر بودن شماست.


8 - انجام چند کار همزمان باهممریم برای اینکه بهتر از زمانش استفاده کند، ایمیل هایش را پاسخ می دهد در حالیکه با همکلاسی اش در مورد یک مسئله تلفنی صحبت می کند. در حالیکه مریم فکر می کند که این کار یک استفاده خوب از زمان است، حقیقت این است زمانی که چند کار را باهم انجام می دهید در مقایسه با زمانی که هر یک از کارهای لیست را به صورت جداگانه به پایان می رسانید، 20 تا 30 دقیقه بیشتر است. نتیجه کار مریم این استا که هر دو کار را ضعیف انجام می دهد.


9 - نداشتن استراحت شاید بتوانید 8 تا 10 ساعت درس بخوانید یا کار کنید اما برای هیچ کس ممکن نیست که در این زمان متمرکز بماند. استراحت های کوتاه در بین ساعات مطالعه یه مغز شما کمک می کند با توانایی و خلاقیت بیشتری فعالیت کند. قدم زدن تا کنار پنجره و چند نفس عمیق، نوشیدن یک لیوان چای یا قهوه یا حتی انجام یک مدیتیشن کوتاه می تواند انرژی خوبی به شما بدهد.


10 - برنامه ریزی نا متناسب با سیستم بیولوژیکآیا شما یک فرد صبحی هستید؟ یا احساس می کنید انرژی تان بعدازظهر در اوج است؟ همه ما ریتم های متفاوتی داریم. پس بهتر است با آگاهی از زمان اوج خود بهتر برای انجام کارهای مهم برنامه ریزی کنیم.


منبع : روان

10چـیـز که مـانـع 10 چـیـز دیگر است!

10چـیـز که مـانـع 10 چـیـز دیگر است!


1. غـرور مـانـع یـادگـیـری

2. تـعـصـب مـانـع نـوآوری

3. کـم رویـی مـانـع پـیـشـرفـت

4. تــرس مـانـع ایـسـتـادن

5. تـوهم مـانـع واقـع بـیـنـی

6. بـدبـیـنـی مـانـع شــادی

7. خـود شـیـفـتـگـی مـانـع مـعـاشـرت

8. شـکـایـت مـانـع تـلاشگــری

9. خـود بـزرگ بـیـنـی مـانـع مـحـبـوبـیـت

10. عــادت کردن مـانـع تـغـیـیـر

آینده متعلق به کیست...


آینده متعلق به کیست... 



1- آینده متعلق به کسانی است که از رقابت دست نکشند. هرگز از بهتر شدن دست برندارید.


2- بزرگترین مانع بر سر راه «موفقیت» در حرفه تان ، آگاه نبودن از انتظاری است که دیگران از شما دارند . اطمینان حاصل کنید که در این مورد آگاهی کافی دارید.


3- «خوب بودن» به ندرت برای موفقیت کافی است. «عالی بودن» را معیار خود قرار دهید و از «متوسط بودن» پرهیز کنید.

 بدترین نوع استفاده از وقت این است که کاری را که ابداً لازم نیست به بهترین وجه انجام دهید.

4- دستمزد شما نسبت مستقیم دارد با این که کارتان چیست، چقدر آن را خوب انجام می دهید، و این که تا چه حد انتخاب فرد دیگری به جای شما مشکل است.


5- تنها عاملی که می تواند برای شما واقعاً امنیت شغلی ایجاد کند این است که تا چه حد می توانید کار خود را خوب انجام دهید.


6- شغلتان هرچه باشد، ابتدا باید در کارتان فرد با ارزشی شوید و آنگاه وجود شما در سازمان ضروری خواهد بود.


7- همیشه در کارتان از دیگران تا حد زیادی پیشی بگیرید. در این صورت دیگران نمی توانند با شما رقابت کنند.


8- مشتری شما کسی است که به شما وابسته است و شما نیز برای موفقیت به او وابسته هستید.


9- مهمترین مشتری شما «رئیس» شماست.


10- همیشه براساس اولویت هایی که رئیستان برای شما تعیین می کند کار کنید.


11- بدترین نوع استفاده از وقت این است که کاری را که ابداً لازم نیست به بهترین وجه انجام دهید.

 «خوب بودن» به ندرت برای موفقیت کافی است. «عالی بودن» را معیار خود قرار دهید و از «متوسط بودن» پرهیز کنید.

12- وقت صرف کردن برای انجام کاری که در اولویت نیست ، آینده کاری شما را به خطر می اندازد.


13- توانایی تعیین اولویت ها و سپس شروع و انجام سریع کارهای مربوطه موجب می شود در کارتان سریع تر پیشرفت کنید.


14- دانش  قدرت است. دانش یا مهارت تخصصی در حوزه کاری تان پیشرفت شما را تسهیل می کند.


15- داشتن تخصص و کارآیی برای پیشرفت در کار ضروری است.


منبع : بخش اجتماعی سایت تبیان


زندگی را نخواهیم فهمید

زندگی را نخواهیم فهمید
زندگی را نخواهیم فهمید اگر :

ازهمه گل‌های سرخ دنیا متنفر باشیم فقط چون در کودکی وقتی خواستیم گل‌ سرخی را بچینیم خاری در دستمان فرو رفته است....


زندگی را نخواهیم فهمید اگر :

دیگر آرزو کردن و رویا دیدن را از یاد ببریم و جرات زندگی بهتر داشتن را لب طاقچه به فراموشی بسپاریم، فقط به این خاطر که در گذشته یک یا چند تا از آرزوهایمان اجابت نشدند.


زندگی را نخواهیم فهمید اگر :

عزیزی را برای همیشه ترک کنیم فقط به این خاطر که در یک لحظه خطایی از او سر زد و حرکت اشتباهی انجام داد.


زندگی را نخواهیم فهمید اگر :

دیگر درس و مشق را رها کنیم و به سراغ کتاب نرویم فقط چون در یک آزمون نمره خوبی به دست نیاوردیم و نتوانستیم یک سال قبول شویم.


زندگی را نخواهیم فهمید اگر :

دست از تلاش و کوشش برداریم فقط به این دلیل که یک بار در زندگی سماجت و پیگیری ما بی‌نتیجه ماند.


زندگی را نخواهیم فهمید اگر :

همه دست‌هایی را که برای دوستی به سمت ما دراز می‌شوند پس بزنیم، فقط به این دلیل که یک روز، یک دوست غافل به ما خیانت کرد و از اعتماد ما سوء استفاده کرد.


زندگی را نخواهیم فهمید اگر :

همه شانس‌ها و فرصت‌های طلایی همین الان را نادیده بگیریم فقط به این خاطر که در یک یا چند تا از فرصت‌ها موفق نبوده‌ایم.


فراموش نکنیم که بسیاری اوقات در زندگی وقتی به در بسته‌ای می‌رسیم و ‌صد کلید در دستمان است، هرگز نباید انتظار داشته باشیم که کلید در بسته همان کلید اول باشد. شاید مجبور باشیم صبر کنیم و همه صد کلید را امتحان کنیم تا یکی از آنها در را باز کند. گاهی اوقات کلید صدم کلیدی است که در را باز می‌کند و شرط رسیدن به این کلید امتحان کردن نود‌ و نه کلید دیگر است.

یادمان باشد که زندگی را هرگز نخواهیم فهمید اگر:

کلید صدم را امتحان نکنیم، فقط به این خاطر که نود و نه کلید قبلی جواب ندادند!

از روی همین زمین خوردن‌ها و دوباره بلندشدن‌هاست که معنای زندگی فهمیده می‌شود و ما با توانایی‌ها و قدرت‌های درون خود بیشتر آشنا می‌شویم.

زندگی را نخواهیم فهمید اگر :
از ترس زمین خوردن هرگز قدم در جاده نگذاریم.

8 راه فرعی موفقیت

موفقیت واژه ای است که همه بلا استثنا به دنبال آن هستند و از هر لحاظ که در نظر بگیریم می توانیم موفقیت را معنا کنیم. موفقیت شغلی، موفقیت در زندگی، موفقیت تحصیلی، موفقیت در دوستی و … که همه اینها در یک کلمه جمع میگردند به نام “موفقیت و توفیق” .

برای رسیدن به موفقیت راههای بسیار زیادی را همه روزه از این و آن می شنویم اما بهتر است بهترینها را برای خود جدا کرده و همیشه آویزه ی گوشمان باشد و یا حتی خودمان مبدع راههای مختلف موفقیت باشیم. به هر حال ۸ پیشنهاد را تقدیم می کنم شاید برای شما مفید واقع شود :

 

۱ – اهداف مشخص و ناب را انتخاب کنیم

 

به این معنا که هدفی را که انتخاب می کنیم:

الف) تمامی جزئیاتش مشخص باشد   ب)قابلیت جزء جزء شدن را داشته باشد  ج) مناسب و درخور ما باشد  د)در بازه زمانی مشخص شده انجام گیرد

 

۲ – نقشه ای جامع برای رسیدن به هدف داشته باشیم

 

باید برای رسیدن به هدف مورد نظر خود راههایی را در نظر گرفته و تمامی جزئیات را به قلم آوریم نه اینکه بی حساب و کتاب وارد حیطه شده و به دنبال هدف خود اینور و آنور رویم. بسیاری از مردم هدف بسیار خوبی را انتخاب می کنند اما نمی دانند چگونه باید به آن دست پیدا کنند. هدف شما مانند گنج است و نقشه، نقشه ی رسید به گنج. پله به پله و قدم به قدم تا رسیدن به هدف از پیش تعیین شده.

 

۳ – دقیقا برای هر قدم از نقشه وقتی را تعیین کنیم

 

مثلا هدف ما موفقیت در زمینه ورزش است. ابتدا اضافه وزن خود را باید اصلاح کنیم. خب من با خودم عهد می کنم که تا روز اول فروردین سال ۱۳۸۸ پنج کیلوگرم اضافه وزن خود را اصلاح کنم. سپس مرحله بعدی و همچنین در حین انجام مرحله اول باید همزمان به موارد دیگر نیز پرداخت.

 

۴ – در میان گذاشتن هدف با عموم

 

یعنی اینکه هدف خود را با همه خانواده، دوستان، استادان، مربیان و … در میان گذاشته تا با پشتیبانی و دلگرمی انان مواجه شویم که این خود نوعی بارش فکر است.

 

۵ – پیدا کردن گروه پشتیبان

 

می توانیم در راستلی هدف خود با گروههای یا دوستان “هم هدف” خود گروهی را درست کرده تا اولا انرژی ما تبدیل به سینرژی شده و ثانیا در صورت بروز کوچکترین خطایی از جانب ما، توسط دوستان سریعا گوشزد شود تا جلوی کجروی گرفته شود.

 

۶ – هر شکستی را پیروزی دانستن

 

در راستای نیل به اهداف باید هر شکستی را پله ای جهت رسیدن به پیروزی دانست. چراکه با هر شکست یکی از راههای شکست بسته می شود و احتمال پیروز شدن، در صورت پیدا کردن دلیل شکست بسیار بیشتر از قبل خواهد شد.

۷ – تغییر در خود، ونه در اطرافیان

 

در صورتی که یک الگو برای همه کار کند و برای شما کار نکند چه دلیلی می تواند داشته باشد ؟ خب حتما مشکل از ماست. پس باید در وضعیت کنونی تغییر ایجاد شود.

 

۸ – خودمان را باور کنیم که می توانیم

 

تا زمانی که به خود متکی نباشیم، نمی توانیم اهدافمان را خودمان انتخاب کنیم.

چهار اشتباه پیش پا افتاده،مانع داشتن زندگی ایده آل

این که چرا مردم زندگی رضایتبخش و به تعبیری “ایده آل” در همۀ جنبه ها  ندارند دلایل مشترکی دارد. ساختن یک زندگی خوب و عالی از هر حیث کار می برد؛ اما دانستن و حذف کردن برخی اشتباهات پیش پا افتاده و معمول که روزانه پیش می آید، به وجود آوردن آن را ساده تر می کند. بنابراین شما می توانید از آنها دوری بجوئید. در اینجا سه اشتباه معمول که می تواند مانع داشتن یک زندگی عالی شود را عرض می نمایم:


 

۱ – کنترل زندگی توسط ترس

 

اگر شما خواهان زندگی ایده آلی هستید مجبور می شوید کارهایی را انجام دهید که شما را از قلمرو آسایش و راحتی شما خارج می کند. این ها ممکن است ترسناک باشد ولی اگر بگذارید ترس شما را کنترل کند هیچ گاه به زندگی ایده آلی که شما لایق آن هستید نمی رسید. درباره ی چگونگی کنترل ترس و اجازه ندادن به آن در امرکردن امور در زندگی راهکارهایی بیاموزید.
ترس از شکست، ترس از حرف دیگران، ترس از ترک عادات قبلی، ترس از نتوانستن در انجام کار و … همه و همه نمونه هایی از کنترل ترس در زندگی است.

 

۲ – شک داشتن به توانایی‏های خود

 

اگر به واسطه ی عدم اعتماد به نفس و باور شخصی به خودتان شک دارید، باعث خواهید شد که موقعیتهای زیادی را در زندگی از دست دهید. هرکاری بکنید تا اعتبار شخصی‏تان را بالا ببرید تا دیگر به خودتان شک نداشته باشید. انسانهای زیادی را دیده‏اید که پتانسیل و استعدادهای بالقوۀ بالایی دارند ولی زندگیشان را با تیره بختی به بن بست رسانده اند، زیرا اعتماد به نفس کافی برای باور توانایی ها و استعدادهای خودشان نداشته‏اند. شما باید بدانید که هرکاری از دستتان برمی آید. شما هیچ فرقی با دیگران ندارید – با آنها که در همۀ جنبه های زندگی خود موفق هستند. خودباوری یکی از مهمترین مسائلی است که ممکن است زندگی شما را از این رو به آن رو کرده و از شما انسانی دیگر بسازد.


 

۳ –  خواستۀ قلبی خود

 

فشار برای انجام برخی امور در زندگی از طرف کسانی که آنها را دوست دارید به دفعات می تواند برای شما طاقت فرسا باشد. چیزی که باید به یاد داشته باشید این است که : شما برای خودتان زندگی می کنید نه برای آنها. اگرچه ممکن است قصد و غرض آنها خوب باشد ولی آنها واقعاً نمی دانند که یک زندگی خوب برای شما چیست؟ شما باید قلبتان را دنبال کنید و به خاطر آنکه دیگران می خواهند شما به گونه ای که آنها می خواهند زندگی کنید، زندگی را به بن بست نرسانید.
آنچه را که دلتان می خواهد انجام دهید ولی قبل از انجام هرکار نتیجۀ آنرا پیش بینی کنید.

 

۴ – لجبازی

 

بسیار برای شما پیش آمده که شخصی مساله ای را مطرح کرده و یا پیشنهادی را عنوان نموده ولی با اینکه شما می دانسته اید این پیشنهاد وی می تواند کارامد باشد، شما آنرا قبول ننموده اید و به جای آن کار دیگری را انجام داده اید. همچنین فقط به دلیل “لج کسی را در آوردن” کاری را انجام داده اید که لج خودتان بیشتر درآمده و ایجاد مشکل برایتان شده است. شاهد بوده اید که در همۀ این موارد شکست خوردۀ نهایی خودتان هستید و فقط برای چند روزی یا چند هفته ای طرف مقابل را ناراحت کرده اید.
بهتر است بدون هیچ لجبازی و نگاه نقادانه، پیشنهادهای مفید دیگران قبول کرده حتی آنها را بخریم.

علاوه بر این موارد و اشتباهات پیش پا افتاده مسائل بسیار گوناگون دیگری وجود دارد که خودتان شاید آنها را در زندگی تجربه کرده باشید. پس با علم به این اشتباهات مراقب باشید از یک سوراخ دوبار گزیده نشوید.


در زندگی مثل درخت باشید !

در زندگی مثل درخت باشید !


مثل درخت باشید که در تهاجم پاییز، 

هر چه از دست بدهد؛

  روح زندگی را برای خویش نگه می دارد ...

لبخند بزن در زندگی

لبخند بزن در زندگی


لبخندبزن: وقتی باخانواده ات دورهم جمع شده اید.. خیلی هاهستند آرزوی داشتن خانواده را دارند...!


لبخندبزن: وقتی داری سرکارت میروی.. خیلی ها هستند دربدر بدنبال کار وشغل هستند

لبخندبزن: چون توصحیح وسالم هستی.. خیلی ها هستنددارندبخاطربازگشت سلامتی شان میلیونهاخرج میکنند...


لبخندبزن: چون تو زنده ای وروزی داده میشوی وهنوزفرصت برای جبران مافات داری... مرده هایی هستندآرزوی بازگشت به زندگی رادارندتاعمل صالحی انجام بدهند..اما هیهات!

لبخندبزن: چون تو"الله"را داری و اورا می پرستی وازاو طلب کمک میکنی... کسانی هستندکه برای گاو سجده میکنند.

لبخندبزن: چون "تو"خودت هستی.. وخیلی ها آرزو دارند که چون"تو"باشند.
وهمیشه فرهنگ لبخندرا درمحیط زندگی خودت منتشرکن

مثل مگس زندگی نکنیم!

دیروز پس از یک هفته که مگسی در خانه ام میگشت، جنازه اش را روی میز کارم پیدا کردم.

یک هفته بود که با هم زندگی میکردیم. شبها که دیر میخوابیدم، تا آخرین دقیقه ها دور سرم میچرخید. صبح ها اگر دیر از خواب بیدار می شدم، خبری از او هم نبود. شاید او هم مانند من، سر بر کتابی گذاشته و خوابیده بود.

در گشت و گذار اینترنتی، متوجه شدم که عمر بسیاری از مگس های خانگی در دمای معمولی حدود ۷ تا ۲۱ روز است.

با خودم... شمردم. حدود ۷ روز بود که این مگس را میدیدم. این مگس قسمت اصلی یا شاید تمام عمرش را در خانه ی من زندگی کرده بود. احساسم نسبت به او تغییر کرد. به جسدش که بیجان روی میز افتاده بود، خیره شده بودم.

غصه خوردم. این مگس چه دنیای بزرگی را از دست داده است. لابد فکر میکرده «دنیا» یک خانه ی ۵۰ متری است که روزها نور از «ماوراء» به درون آن می تابد و شبها، تاریکی تمام آن را فرا میگیرد. شاید هم مرا بلایی آسمانی میدیده که به مکافات خطاهایش، بر او نازل گشته ام!

شاید نسبت آن مگس به خانه ی من، چندان با نسبت من به عالم، متفاوت نباشد.

من مگس های دیگر خانه ام را با این دقت نگاه نکرده ام. شاید در میان آنها هم رقابت برای اینکه بر کدام طبقه کتابخانه بنشینند وجود داشته.

شاید در میان آنها هم مگس دانشمندی بوده است که به دیگران «تکامل» می آموخته و میگفته که ما قبل از اینکه «بال» در بیاوریم، شبیه این انسانهای بدبخت بوده ایم.

شاید به تناسخ هم اعتقاد داشته باشند و فکر کنند در زندگی قبلی انسانهایی بوده اند که در اثر کار نیک، به مقام «مگسی» نائل آمده اند.

شاید برخی از آنها فیلسوف بوده باشند. شاید در باره فلسفه ی زندگی مگسی، حرف ها گفته و شنیده باشند.

شاید برخی از آنها تمام عمر را با حسرت مهاجرت به خانه ی همسایه سر کرده باشند.

مگسی را یادم میآید که تمام یک هفته ی عمرش را پشت شیشه نشسته بود به امید اینکه روزی درها باز شود و به خانه ی همسایه مهاجرت کند…

مگس دیگری را یادم آمد که تمام هفت روز عمرش را بی حرکت بر سقف دستشویی نشسته بود. تو گویی که فکر میکرد با برخواستن از سقف، سقوط خواهد کرد. یا شاید از ترس اینکه بیرون این اتاق بسته ی محبوس، جهنمی برپاست…

بالای سر مگس مرده نشستم و با او حرف زدم:

کاش میدانستی که دنیا بسیار بزرگ تر از این خانه ی کوچک است.

کاش جرأت امتحان کردن دنیاهای جدید را داشتی.

کاش تمام عمر هفت روزه ی خود را بر نخستین دانه ی شیرینی که روی میز من دیدی، صرف نمیکردی.

کاش لحظه ای از بال زدن خسته نمیشدی، وقتی که قرار بود برای همیشه اینجا روی این میز، متوقف شوی.

آن مگس را روی میزم نگاه خواهم داشت تا با هر بار دیدنش به خاطر بیاورم که:

عمر من در مقایسه با عمر جهان از عمر این مگس نیز کوتاه تر است. شاید در خاطرم بماند که دنیا، بزرگتر و پیچیده تر از چیزی است که می بینم و می فهمم. شاید در خاطرم بماند که بر روی نخستین شیرینی زندگی، ماندگار نشوم.

نمیخواهم مگس گونه زندگی کنم. بر می خیزم. دنیا را میگردم و به خاطر خواهم سپرد که عمر کوتاه است و دنیا، بزرگ.

بزرگتر و متنوع تر از چیزی که چشمانم، به من نشان میدهد…

نگاه کردن به جلو راحت‌تر از تجزیه و تحلیل کردن گذشته است، برای اینکه شما بیشتر تمایل دارید چیزهای جدید را تجربه کنید. اما هم اکنون شما به خاطر اینکه از زمان حال فرارکنید روی آینده تمرکز کرده‌اید. زمان کافی برای کار و فعالیت‌های جدید خود اختصاص بدهید و قبل از اینکه دیر بشود کارهایی که لازم است را انجام دهید.

منبع: سیمرغ