منبع : مجله تجربیات کاربردی کارآفرینان – روزنامه تفاهم
۱- بیشتر ورزش کنید.
یکی از بیشترین تحقیقاتی که در سال جاری در انجام شده است، در خصوص اهمیت ورزش کردن در زندگی انسانها می باشد. تحقیقی علمی در کتاب “The happiness advantage principles performance” اهمیت ورزش در میزان شادی انسانها را تایید کرده است.
به طور خلاصه، دراین تحقیق به سه گروه از مردم که دارای بیماری افسردگی بودند پرداخته شده است. گروه اول بوسیله دارو، گروه دوم ورزش و گروه سوم با ترکیبی از دارو و ورزش تحت درمان قرار گرفتند. نتیجه درمان عبارت بود از :
“پس از شش ماه هر سه گروه به منظور بازگشت بیماری افسردگی مورد بررسی قرار گرفتند. از گروه اول که با دارو تحت درمان قرار گرفته بودند، ۳۸% شرایط بازگشت به بیماری افسردگی را داشتند. از گروهی که با هر دو روش ورزش و دارو تحت درمان قرار گرفته بودند ۳۱% در معرض ابتلای مجدد به بیماری افسردگی بودند. عجیب ترین آمار مربوط به کسانی بود که بوسیله ورزش کردن درمان شده بودند. تنها ۹% از این بیماران شرایط بازگشت بیماری افسردگی را داشتند.“
این تحقیق نشان داد ورزش کردن تاثیر زیادی در کاهش اثرات افسردگی داشته است.
مطالعه دیگری که در مجله Health Psychology انجام شده است، نشان داده افرادی که ورزش می کنند شادتر هستند زیرا احساس بهتری نسبت به جسم خود دارند.
تمام شواهد نشان دهنده آن است که یکی از نتایج ورزش کردن داشتن زندگی شاد است. پس منتظر چه هستید؟ همین حالا شروع به ورزش کنید. با مقدار کم آغاز کنید و کم کم ورزش را جزو یکی از عادات اصلی خود در زندگی کنید تا شادتر باشید.
۲- با کیفیت بیشتری بخوابید.
انسانها تقریباً ۱/۳ (یک سوم) یا ۳۴% از طول عمر خود را می خوابند. پس شما نمی توانید اهمیت خواب را در زندگی انسانها نادیده بگیرید. تحقیقی جالب که در سال ۲۰۱۱ از سوی مرکز تحقیقات BPS در خصوصاهمیت خواب (چرت) بعد از ظهر منتشر شده است، تاثیر کیفیت خواب را بر میزان شادی انسان نشان داده است. این تحقیق نشان می دهد کسانی که مدتی را در بعد از ظهر می خوابند (چرت می زنند) افکار منفی کمتری را در مقایسه با افکار مثبت جذب می کنند.
این تحقیق همچنین بیان می کند که کمبود خواب (کمتر از ۸ ساعت در شبانه روز) باعث دریافت افکار منفی بیشتر و در مقابل افزایش کیفیت خواب (نه افزایش زمان خواب) موجب بهبود و تقویت دریافت افکار مثبت می شود. به عبارتی دیگر یک خواب با کیفیت موجب مثبت تر شدن افراد و در نتیجه شادمان تر شدن آنها می شود.
۳- گوشی تلفن همراه خود را زمین بگذارید.
مطالعه ای در دانشگاه ایالت کنت بر روی بیش از ۵۰۰ دانشجو انجام شده است نشان می دهد استفاده بیش از حد از تلفن همراه با نمرات پایین تر، اضطراب بیشتر و شادی کمتر رابطه دارد.
به طور خلاصه پی بردن به این رابطه بدین شکل است که زمان زیادی صرف استفاده از تلفن همراه به منظور کاوش در شبکه اینترنت، پیامهای دوستان در شبکه های اجتماعی و موارد مشابه در عوض مطالعه دروس دانشگاهی می شود و در نتیجه نمرات دانشجویان افت می کند. از سویی دیگر نگرانی ناشی از دست دادن اطلاعات نظیر پیامهای دوستان باعث افزایش اضطراب در فرد می شود. تمام این موارد باعث کاهش شادی در فرد می شود.
در زندگی، انسانها همواه به رعایت تعادل و میانه روی توصیه شده اند. استفاده از فناوری های جدید نیز از این موضوع مستثنی نیستند. استفاده بیش از حد همین فناوری های نو نیز تاثیر قابل توجهی در کاهش میزان شادی انسان می گذارد. بنابراین گوشی تلفن همراه خود را به کناری بگذارید تا میزان شادی شما افزایش یابد.
۴- زمان بیشتری را برای فعالیتهای اجتماعی در نظر بگیرید.
امکان دارد شما در این خصوص مواردی را قبلاً شنیده باشید، اما یکی از پنج آرزو و افسوس افراد قبل از مرگ در تحقیقی که درروزنامه گاردین چاپ شده است،صرف زمان بیشتر و در تماس بودن با افراد خانواده و دوستان می باشد.
دن گیلبرت، پروفسور رشته روانشناسی از دانشگاه هاروارد این موضوع را این چنین بیان می کند :
“ما زمانی که خانواده داریم، شاد هستیم. ما زمانی که دوستانی در اطرافمان هستند، شاد هستیم. تقریباً تمامی کارها و چیزهایی که باعث شادمانی ما می شوند، در واقع تمامی اینها راه هایی جهت افزایش تعداد آشنایان و دوستان ما هستند.“
از سویی دیگر، افزایش میزان روابط اجتماعی نه تنها باعث افزایش شادمانی در شما می شود، موجب افزایش ثروت شما نیز می شود. مطالعه ای که در مجله Socio-Economics انجام شده است، میزان افزایش ثروت را برای کسانی که روابط اجتماعی خود را افزایش داده اند در حدود ۱۳۰٫۰۰۰$ در سال تخمین زده است.
از این رو، هم اکنون با پسرعموی خود که در شهر دیگری زندگی می کند تماس بگیرید. این کار شما را شادتر می کند. شک نکنید.
۵- زمان بیشتری را در فضای آزاد صرف کنید.
آقای شان آکورکسی که سخنرانیهایی در دانشگاههای هاروارد و مدرسه تجارت وارتان داشته است، در کتاب مزایای شادی نوشته است که ۲۰ دقیقه حضور در فضای باز و در هوای خوب مثبت اندیشی را تقویت کرده، همچنین موجب بهبود عملکرد حافظه انسان و بهبود تفکرات انسان می شود.
مطالعه دیگری که در مدرسه علوم سیاسی و اقتصادی لندن نوشته شده است، این موضوع را تایید کرده است. در این تحقیق بهترین مکان و زمان را برای افزایش تفکر مثبت اندیشی در تعطیلات پایان هفته ، در یک روز گرم و آفتابی نزدیکی دریا، بیان کرده است.
در واقع تمامی تحقیقات انجام شده نشان می دهد روحیه مثبت اندیشی و شادی در فضاهای آزاد و باز نسبت به فضاهای بسته افزایش می یابد.
نکته جالب تر این است که بیشترین میزان مثبت اندیشی و شادی بنابر تحقیقات انجام شده در American Meteorological Society در دمای ۱۳٫۹ سانتیگراد به دست می آید.
۶- در هفته ۲ ساعت به دیگران کمک کنید.
ممکن است شما از شنیدن این موضوع متعجب شوید، اما کمک به دیگران در مقایسه با حالتی که چیزی برای خودمان می خریم، ما را بیشتر شاد می کند.
در مطالعه ای که در دانشگاه هاروارد در سال ۲۰۱۲ انجام شد، شرکت کنندگان در این تحقیق به دو گروه تقسیم شدند. به اعضای هر دو گروه مقداری پول داده شد. به گروه اول گفتند که این پول را برای خود خرج کنند و برای خودشان وسایل بخرند و به گروه دوم گفتند که پول را صرف خرید وسایل و هدایا برای دیگران کنند.
حال به نتیجه تحقیق دقت کنید :
“‘افراد گروهی که برای دیگران خریدی انجام داده بودند هنگام یادآوری این کار احساس شادی بیشتری نسبت به گروه اول احساس می کردند. مهمتر از این موضوع، تمایل بیشتر افراد گروه دوم به شرکت در تجربه مشابه خرید برای دیگران و کمک به آنها در عوض پرداخت پول بود. این موضوع یعنی چرخه ای مثبت جهت کمک و همیاری به دیگران در این افراد شکل گرفته است که خود باعث کمک بیشتر به دیگران می شود. در حالی که در گروه اول این احساس درمقایسه با گروه دوم بسیار کمتر بود.“
بنابراین هیچ تعجبی نیست که چرا میلیونرها و میلیاردرها در مباحث بشردوستانه فعال هستند. شرکت در فعالیت های بشردوستانه موجب افزایش شادی در انسان می شود. این موضوع بارها از منابع مختلف تایید شده است.
کمک به دیگران همیشه به معنای پول خرج کردن برای آنها نیست. شما می توانید برای دیگران زمانصرف کنید. در مطالعه ای که در زوریخ کشور سوئیسانجام شده است، این نظریه تایید شده است که کمک داوطلبانه به دیگران در واقع یکی از راه های رسیدن به مدارج عالی موفقیت در زندگی می باشد.
بنابراین، چند ساعت می بایست برای کمک به دیگران صرف کنیم تا احساس شادی بیشتری در ما ایجاد گردد؟ وب سایت بافر بلاگ در تحقیقی که انجام داده است میزان بهینه کمک به دیگران را ۱۰۰ ساعت در سال یا ۲ ساعت در هفته جهت غنی تر کردن زندگی و افزایش شادی بیان کرده است.
۷- مدیتیشن کنید.
شما نیز ممکن است در خصوص اهمیت مدیتیشن شنیده باشید. حقیقت این است که مدیتیشن در افزایش تمرکز، آرامش، نظم، دامنه دید و همچنین شادی تاثیر گذار است.
در تحقیقی از بیمارستان عمومی ماساچوست که بر روی اسکن مغزی ۱۶ نفر انجام شده است نتایج قبل و بعد از ۸ هفته تمرین گروهی مدیتیشن بیان شده است. بر مبنای این تحقیق پس از پایان شرکت در دوره، بخشی از مغز که مربوط به اعتماد به نفس و مهربانی بود در افرادی که در دوره شرکت کرده بودند رشد کرده و بخش هایی که مربوط به استرس بودند، کوچکتر شده بودند.
بنابراین، شما اکنون منتظر چه هستید؟ در جلسات گروهی مدیتیشن شرکت کنید تا زندگی شادتری داشته باشید.
۸- شکر گذاری را تمرین کنید.
شکرگزاری عبارتست از سپاسگزاری از هر چیز کوچک در زندگی. این موضوع تایید شده است که تمرین شکرگزاری موجب افزایش شادی می شود. در تحقیقی که در این زمینه در مجله روانشناسی جامعه و شخصیت انجام شده است پیشنهاد شده تمرکز خودآگاه بر روی موضوع شکرگزاری انجام گردد تا موجب بهبود احساسات و خصوصیات فردی گردد. بنابراین در خصوص هر موضوع کوچکی در زندگی خود سپاسگزار باشید، زیرا بسیاری از مردم مانند شما خوشبخت نیستند و فرصتهایی مانند آنچه در اختیار شماست را در دست ندارند.
۹- در ازای خرید کالاها و اجناس جدید، برای بدست آوردن تجربیات جدید هزینه کنید.
هرکسی می داند که شادی و خوشحالی با پول خریدنی نیست. اما اگر شما به دنبال هزینه کردن برای جستجوی موفقیت و کامیابی هستید، برای بدست آوردن یک تجربه هزینه کنید، نه برای خرید یک کالای گران قیمت. مطالعه ای که در علوم روانشناسی انجام شده است نشان می دهد کسانی که در تلاش برای خرج کردن پولشان جهت بدست آوردن تجربه ای جدید هستند در مقابل کسانی که پول خود را صرف خرید کالای جدیدی می کنند، اثرات بلندمدت مثبت بهتری دریافت کرده اند. برای مثال شما فرض کنید هزینه ای را که می خواهید صرف خرید یک بوفه جدید کنید را برای سفر به یک مکان جدید در کنار خانواده انجام دهید. به نظر شما کدامیک اثر بیشتری دارند؟ با یادآوری کدام یک از این خاطرات (سفر به یک مکان جدید یا خرید بوفه) احساس شادی بیشتری به شما دست می دهد؟ کدام خاطره در ذهن شما ماندگارتر است؟
پس در استراتژی های زندگی خود جهت خرج کردن پول، این موضوع را مد نظر داشته باشید که برای دریافت تجربیات جدید نیز هزینه کنید.
۱۰- توجه به معنویات را در برنامه هفتگی خود قرار دهید.
مطالعه ای که در مجله مرزهای روانشناسی انجام شده است نشان می دهد افرادی که به طور مرتب و فعال در فعالیت های مذهبی شرکت می کنند، از کسانی که این کار انجام نمی دهند یا نظم و ترتیبی در انجام این کار ندارند، شادتر هستند. این بدان معنی نیست داشتن دین و مذهب، قطعاً موجب افزایش شادی در انسان می شود، اما این تایید شده است که انجام فرایندهای مذهبی موجب افزایش آرامش و تفکر مثبت اندیشی در انسان می شود.
پی نوشت :
در تحقیقی که در دانشگاه هاروارد در خصوص شادی در طول ۷۵ سال در خصوص شادی انجام شده است، نشان می دهد “ تمام آنچه که برای شادمانی مورد نیاز است در عشق خلاصه می شود” . به طور خلاصه، در ۱۰ نکته ای که در این مقاله به آن اشاره شد پس زمینه ای از عشق به چشم می خورد. عشق به خدا، عشق به انسانها و از همه مهمتر عشق به خودمان.
به عنوان یک مربی سلامت روان، من شخصاً اعتقاد دارم که عشق به خود در جامعه امروزی از یاد رفته است. بسیاری از افراد، از جسم و بدن خود غافل هستند و این کار را بیشتر با خوردن غذای زیاد و ورزش نکردن انجام می دهند.
به اعتقاد من همه ما آرزوی داشتن جسمی سالم را در ذهن خود داریم. برخی از ما تلاش می کنیم که به آن برسیم اما موفق نمی شویم. کلید اصلی اینکه به این هدف خود نمی رسیم این است که بر روی مسائل اشتباه تمرکز می کنیم. ما بر روی علوم رفتاری و روانشناسی تمرکز نمی کنیم. همه ما می دانیم که زندگی ما از رفتارهای ما شکل می گیرد، اما باز هم آنها را نادیده می گیریم.
این مقاله با نگاهی به متنی در همین زمینه از وب سایت “Life Hack” نوشته شده است.
در اینجا چهار قانون مهم شادکامی و موفقیت بیان گردیده است. توصیه ما به شما این است که در طول ماه، هر هفته یکی از قانون ها را به کار ببرید و بعد از این، هر روز از این قانون ها استفاده کنید و آنها را در زندگی تان به کار ببرید.
قانون اول: نعمت هایت را بشمارنعمت هایی را که در زندگی داری، بشمار. چرا فقط توجهت را بر روی نداشته هایت متمرکز می کنی و فکرهایت را درهم می ریزی؟ این اولین قانون است. از هم اکنون کاغذ و قلمی بردار و تمام داشته هایت را که خدای مهربان، تقدیمت کرده است، بنویس و به خاطر آنها، خدا را شاکر باش، نعمت شنیدن، صحبت کردن، دیدن و هر چیزی را که داری. تو چیزهای زیادی داری. نعمت های تو از ظرفیتت بیشتر است و تو هرگز به آنها فکر نمی کنی و از آ ها بهره نمی بری. خداوند، این نعمت ها را که با سخاوت به تو اهدا کرده، در نظرت خیلی عادی و معمولی جلوه کرده است.
حتی اکنون، تو از نعمت هایی که می توانند به تو سربلندی و افتخار ببخشند، برخورداری. این ها گنجینه هایی هستند که مانند ابزاری برای ساخت، می توانند آینده بهتر تو را پی ریزی کنند. از امروز شروع کن، ضعف هایی که شکست تو را فراهم می آورند، فقط در فکر تو زندگی می کنند.
فهرست نعمت هایت را دوباره مرور کن، دارایی هایت را حساب کن. تو خیلی از چیزها را داری که دیگران از آن محروم اند. روی این قانون، خوب فکرکن.
قانون دوم: بی نظیر بودنت را جار بزنتو خودت را در قبرستان ناکامی ها و فکرهای منفی، دفن کرده ای و همان طور که دراز کشیده ای، حتی نمی توانی شکست هایت را ببخشی و خودت را با تنفر از خویشتن و متهم سازی خود، نابود سازی و خود را در مقابل دیگران، مقصر می دانی. حالا از قبرستانی که در آن، جز ناکامی و ناامیدی نیست، بیرون بیا و به خودت هر روز بگو: من گنجینه با ارزشی هستم، چون خدای یکتا من را آفریده و در دنیا یکی مانند من خلق نشده است. بی نظیر بودن و نادر بودنت را جار بزن و به آن افتخار کن.
چرا به کسانی که تو را خوار می پندارند، گوش می دهی و از همه بدتر، آنان را باور داری؟
من بی نظیرم و به خودم افتخار می کنم. این را با فریاد، هر روز بگو.
قانون سوم: یک کیلومتر، بیشتر از آن چه باید راه بروی، راه برو تنها عامل دست یابی به موفقیت، آن است که خدمتی بهتر و بیشتر از آن چه از تو انتظار می رود، ارائه دهی. مهم نیست که وظیفه تو چیست. مطمئن ترین راه برای این که خودت را به حد متوسط بکشانی، این است که به اندازه وظیفه ای که برایت مشخص شده است، کار کنی. به این فکر نکن که اگر بیش از دستمزدت کار کنی، به تو اجحاف شده است زیرا اگر پاداش کار تو، امروز به تو بازنگردد، فردا به طور حتم، بازخواهد گشت.
یک کیلومتر، اضافه راه برو. نگران خودت نباش، لیاقت تو بیش از این هاست، آن را به سوی خود بکش. هر خدمتی که انجام می دهی، بی پاداش نخواهد بود و اگر پاداشت را زود دریافت نکردی، نگران مباش زیرا هرچه دیر آید، خوش آید. تو نمی توانی موفقیت را احضار کنی، تو فقط می توانی لیاقت و شایستگی آن را داشته باشی.
قانون چهارم: از نیروی انتخابت، عاقلانه استفاده کنتو حق انتخاب داری، تو می توانی بین شکست و ناامیدی یا شادمانی و کامیابی، یکی را انتخاب کنی. انتخاب با توست، انتخاب، منحصر به فرد توست. تو با قدرت انتخابی که داری، می توانی در شکلی بالاتر، دوباره متولد شوی. به خودت بنگر، به انتخاب هایی فکرکن که تاکنون کرده ای، به لحظه هایی که روی زانو افتاده ای تا فرصت انتخاب دوباره به تو داده شود. آن چه گذشته، گذشته است.
از قدرت انتخابت، عاقلانه سود ببر. به جای تنفر، عشق، به جای ایستایی، پویایی، به جای تأخیر، عمل و به جای فکرهای منفی، فکرهای مثبت را انتخاب کن.
حالا که چهار قانون شادکامی و موفقیت را یاد گرفتی، فراموش نکن که در هر حال آن ها را به کار ببری. دیگر به فکر گذشته نباش، از امروز، امروز لذت ببر و از فردا، فردا. تو توانایی این را داری که شگفتی های عظیمی در زندگی ات به وجود آوری. پتانسیل تو نامحدود است. خودت را همیشه باور کن.
داستان عبرت آموز برای همه ما ، امیدوارم همه عبرت بگیریم .
زندگی کن...
هنوز هم بعد از این همه سال، چهرهی ویلان را از یاد نمیبرم. در واقع، در طول سی سال گذشته، همیشـه روز اول مـاه کـه حقوق بازنشستگی را دریافت میکنم، به یاد ویلان میافتم ...
ویلان پتی اف، کارمند دبیرخانهی اداره بود. از مال دنیا، جز حقوق اندک کارمندی هیچ عایدی دیگری نداشت. ویلان، اول ماه که حقوق میگرفت و جیبش پر میشد، شروع میکرد به حرف زدن ...
روز اول ماه و هنگامیکه که از بانک به اداره برمیگشت، بهراحتی میشد برآمدگی جیب سمت چپش را تشخیص داد که تمام حقوقش را در آن چپانده بود.
ویلان از روزی که حقوق میگرفت تا روز پانزدهم ماه که پولش ته میکشید، نیمی از ماه سیگار برگ میکشید، نیمـی از مـاه مست بود و سرخوش.
من یازده سال با ویلان همکار بودم. بعدها شنیدم، او سی سال آزگار به همین نحو گذران روزگار کرده است. روز آخر کـه من از اداره منتقل میشدم، ویلان روی سکوی جلوی دبیرخانه نشسته بود و سیگار برگ میکشید. به سراغش رفتم تا از او خداحافظی کنم.
کنارش نشستم و بعد از کلی حرف مفت زدن، عاقبت پرسیدم که چرا سعی نمی کند زندگیاش را سر و سامان بدهد تا از این وضع نجات پیدا کند؟
هیچ وقت یادم نمیرود. همین که سوال را پرسیدم، به سمت من برگشت و با چهرهای متعجب، آن هم تعجبی طبیعی و اصیل پرسید: کدام وضع؟
بهت زده شدم. همینطور که به او زل زده بودم، بدون اینکه حرکتی کنم، ادامه دادم:
همین زندگی نصف اشرافی، نصف گدایی!!!
ویلان با شنیدن این جمله، همانطور که زل زده بود به من، ادامه داد:
تا حالا سیگار برگ اصل کشیدی؟
گفتم: نه !
گفت: تا حالا تاکسی دربست گرفتی؟
گفتم: نه !
گفت: تا حالا به یک کنسرت عالی رفتی؟
گفتم: نه !
گفت: تا حالا غذای فرانسوی خوردی؟
گفتم: نه !
گفت: تا حالا یه هفته مسکو موندی خوش بگذرونی؟
گفتم: نه !
گفت: خاک بر سرت، تا حالا زندگی کردی؟
با درماندگی گفتم: آره، .... نه، ... نمی دونم !!!
ویلان همینطور نگاهم میکرد. نگاهی تحقیرآمیز و سنگین ....
حالا که خوب نگاهش میکردم، مردی جذاب بود و سالم. به خودم که آمدم، ویلان جلویم ایستاده بود و تاکسی رسیده بود. ویلان سیگار برگی تعارفم کرد و بعد جملهای را گفت. جملهای را گفت که مسیر زندگیام را به کلی عوض کرد.
ویلان پرسید: میدونی تا کی زندهای؟
جواب دادم: نه !
ویلان گفت: پس سعی کن دست کم نصف ماه رو زندگی کنی